کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عتید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عتید
لغتنامه دهخدا
عتید. [ ع َ ] (ع ص ) حاضر و آماده . (از اقرب الموارد) (ترجمان عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاضر و مهیا. (غیاث اللغات ) : و قال قرینه هذا ما لدی عتید. (قرآن 23/50).گر بدانی که شقیی یا سعیدآن بود بهتر ز هر فکر عتید.مولوی .
-
عتید
لغتنامه دهخدا
عتید. [ ع َ ی َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
عتید
لغتنامه دهخدا
عتید. [ ع ُ ت َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). موضعی است به یمامه . (معجم البلدان ).
-
عتید
لغتنامه دهخدا
عتید.[ ع َ ] (اِخ ) ابن ضرار. شاعری است . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
عطید
لغتنامه دهخدا
عطید. [ ع َ طَی ْ ی َ ] (ع ص ) عطوَّد است در تمام معانی . (از منتهی الارب ). رجوع به عطوّد شود.
-
جستوجو در متن
-
عتیدة
لغتنامه دهخدا
عتیدة. [ ع َ دَ ] (ع ص ) مؤنث عتید. رجوع به عتید شود. || (اِ) طبله یا حقه ای که در آن خوشبوی نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبله ٔ عروس که بوی خوش و شانه و دیگر افزار او را در آن نهند. (اقرب الموارد). آینه دان . ج ، عتاید. (مهذب الاسماء).
-
ضهید
لغتنامه دهخدا
ضهید. [ ض َهَْ ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است (یا آن به صاد است ). (منتهی الارب ). ابن جنی گوید: و من فوائت الکتاب ضهید اسم موضع، و مثله عتید و کلاهما مصنوع ، و قد ورد فی الفتوح فی ذکر فلاة بین حضرموت و الیمن یقال لها ضَهْیَد فعلی ̍هذا لیست بمصنوعة. (معجم ...
-
سعید
لغتنامه دهخدا
سعید. [ س َ ] (ع ص )نیک بخت . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مهذب الاسماء).ج ، سعداء. باسعادت و نیک بخت . ضد شقی . (ناظم الاطباء). خجسته . فرخنده . خجسته . همایون . مسعود : عید او باد سعید و روز او باد چو عیددور باد از تن و از جانش شیطان رجیم . فرخی .ع...
-
شقی
لغتنامه دهخدا
شقی . [ ش َ ] (از ع ، ص ) با شقاوت و قساوت قلب و سخت دل . || فقیر و تهیدست . || خوار و ذلیل و مستمند و بدبخت و بیچاره . (ناظم الاطباء). بداختر. مقابل سعید. مقابل نیک اختر : باشد همو بزرگ و چنو روز او بزرگ باشد شقی حقیر و چنو روز او حقیر. منوچهری .از ...
-
آماده
لغتنامه دهخدا
آماده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) حاضر. مستعد. مُعدّ. مهیا. مُشمر. عتید. (دهار). مُمهّد. موجود. ساخته .آراسته . بسیجیده . فراهم کرده . برساخته . حاضر. شکرده .سیجیده . (فرهنگ اسدی ). بسغده . آسغده . سغده . (اوبهی ). چیره . بسامان . ساخته و پرداخته . تی...
-
طبله
لغتنامه دهخدا
طبله . [ طَ ل َ ] (ع اِ) طبلة. صندوقچه ٔ کوچک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || سله ٔ عطار. بویدان : جونه ؛ طبل عطار. بیله ، باله ؛ طبله ٔ عطار. قَسمة وقِسمة؛ طبله ٔ عطار. عتید؛ طبله یا حقه که در آن خوشبوی نهند. طبله ٔ مشک ؛ لطیمه ٔ مشک . ربعه ٔ عطار. ...
-
حاضر
لغتنامه دهخدا
حاضر. [ ض ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازحضور و حضارة. مقابل غائب . شاهد. شهید. حضوردارنده .باشنده . عاهن . ج ، حُضَّر، حاضرین ، حضار، حضور. (منتهی الارب ) : فمن لم یجد فصیام ُ ثلاثة ایام فی الحج و سبعة اذا رجعتم تلک عشرةٌ کاملةٌ ذلک لمن لم یکن اهله حاضری ال...
-
رقیب
لغتنامه دهخدا
رقیب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نگهبان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از صراح اللغة) (السامی فی الاسامی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). نگاهبان . (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). حافظ. حارس .(از اقر...