کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبیدی
لغتنامه دهخدا
عبیدی . [ ع ُ ب َ دی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عبیدبن ثعلبةبن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زیدبن مناة بطنی از تمیم است . (از اللباب ج 2 ص 116). || نسبت است به عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمةبن سعدبن علی اسدبن ساردةبن تزیدبن جشم بن الخزرج بطنی از انصار. ...
-
واژههای مشابه
-
علی عبیدی
لغتنامه دهخدا
علی عبیدی . [ ع َ ی ِ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عزیزبن معز فاطمی عبیدی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین اﷲ. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن ...) شود.
-
حسین عبیدی
لغتنامه دهخدا
حسین عبیدی . [ ح ُ س َ ن ِ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حمادبن میمون مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 323).
-
جستوجو در متن
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) منصور. آمرباحکام اﷲبن مستعلی بن ظاهربن حاکم عبیدی . دهمین از خلفای عبیدی به مصر. رجوع به آمر باحکام اﷲ... شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ظافر عبیدی . اسماعیل بن الحافظبن محمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن معزّبن منصوربن قائم بن المهدی . رجوع به ظافر عبیدی شود.
-
ابوحمه
لغتنامه دهخدا
ابوحمه . [ اَ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) محمد عبیدی زبیدی ، ابن یوسف . رجوع به محمد... شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالمجید حافظالدین اﷲبن محمدبن مستنصرباﷲ عبیدی فاطمی . رجوع به حسن فاطمی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسحاق ، معروف به ابن سلار و ملقب به الملک العادل سیف الدین . وزیر ظافر عبیدی صاحب مصر. رجوع به ابن سلار شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلار، ملقب به الملک العادل سیف الدین و مشهور به ابن سلار. وزیر ظافر عبیدی است ، صاحب مصر. رجوع به ابن سلار شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عزیزبن معز فاطمی عبیدی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الظاهرالاعزاز دین اﷲ، از پادشاهان دولت فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن ...) شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن فلاح کتامی . یکی از سرهنگان المعز تمیم بن معدبن منصور عبیدی صاحب افریقیه . و او در جنگ با حسن بن احمد قرمطی به سال 360 هَ . ق . در دمشق کشته شد.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) بنا بر نقلی کنیت ابن سَلاّر ملک العادل علی بن اسحاق وزیر ظافر عبیدی صاحب مصر است . رجوع به ابن سَلاّر... شود.
-
ابومناد
لغتنامه دهخدا
ابومناد. [ اَ ؟ ] (اِخ )بادیس بن منصوربن بلکین بن زیری حمیری صنهاجی . پدر معزبن بادیس . حاکم افریقیه از دست حاکم نصیرالدوله ٔ عبیدی (386 - 406 هَ . ق .). و رجوع به بادیس ... شود.