کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبور سریع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عبور دادن
لغتنامه دهخدا
عبور دادن . [ ع ُ دَ ] (مص مرکب ) گذر دادن . گذراندن .
-
عبور کردن
لغتنامه دهخدا
عبور کردن . [ ع ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن . درگذشتن . مرور کردن . پیمودن راه را.
-
شعرای عبور
لغتنامه دهخدا
شعرای عبور. [ ش ِ ی ِ ع َ ] (اِخ ) نام دیگر شعرای یمانی است . (از جهان دانش ). شعرای یمانیه . کلب اصغر. کلب مقدم . (یادداشت مؤلف ).
-
ام عبور
لغتنامه دهخدا
ام عبور. [ اُم ْ م ِ ع َ ب ْ بو ](ع اِ مرکب ) کفتار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سختی و بلا. (ناظم الاطباء). بلا. (آنندراج ).
-
عبور و مرور
لغتنامه دهخدا
عبور و مرور. [ ع ُ رُ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آمد و شد: در برخی از معابر نویسند که عبور و مرور ممنوع است .
-
تأمین عبور و مرور
لغتنامه دهخدا
تأمین عبور و مرور. [ ت َءْ ن ِ ع ُ رُ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منظم ساختن وسایل نقلیه و خط سیر آنها بمنظور جلوگیری از تصادف .
-
جستوجو در متن
-
راه شوسه
لغتنامه دهخدا
راه شوسه . [ هَِ ش ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ) همزمان با پیشرفت تمدن و صنعت و اقتصاد، بشر نیاز شدیدی به سرعت در حمل و نقل کالا و مسافرت افراد پیدا کرد و از این روی در صدد ساختن راههای بزرگ برآمد. اختراع اتومبیل و دیگر وسایط نقلیه ٔ جدید به گسترش سریع و روز...
-
هانیبال
لغتنامه دهخدا
هانیبال . (اِخ ) سردار و فرمانروای معروف کارتاژ پسر هامیلکار بارکا سردار کارتاژی در 247 ق . م . متولد شد، پدرش وی را با کینه ٔ رم پرورش داد. مشهور است در سن 9سالگی سوگند یاد کرد که روزی انتقام کارتاژ را از دشمنان بگیرد. در سن 23سالگی به اسپانیا رفت و...
-
غده ٔ درقی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ درقی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا تیروئید ، این غده در حیوانات تعدادش زیاد ولی در انسان غده ٔ فردی است و در عین حال قرینه است در گردن جلوی مجرای حنجره و قصبةالریة قرار گرفته و به آنها ارتباطی نداشته و مستقل است . در حیو...
-
ارس
لغتنامه دهخدا
ارس . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رود...) آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کُروقراسو ضم شده در حدود گشتاسفی بدریای خزر میریزد و در این ولایات که ممر این آب است بر آن زراعت بسیا...
-
گذر
لغتنامه دهخدا
گذر. [ گ ُ ذَ ] (اِ) راه . گذار. عبره . راهی که بجهت عبور دریا معین باشد. (آنندراج ) (غیاث ). معبر. جاده . راه شاه . گذری فراخ که از آنجا به راههاو جایهای بسیار توان شد. (فرهنگ اسدی ) : گذر جوی و چندین جهان را مجوی گلش زهر دارد بخیره مپوی . فردوسی .گ...
-
خورشید
لغتنامه دهخدا
خورشید. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) (از: خور+ شید) خور. مهر. هور. شمس . شارق . بیضاء. شید. (مهذب الاسماء).روز. غزاله . (یادداشت بخط مؤلف ). ستاره ای که جاذبه ٔ گرانشی آن اجرام منظومه ٔ شمسی را بر مداراتشان نگاه میدارد. نزدیکترین ثوابت است به زمین و با وجو...
-
اردن
لغتنامه دهخدا
اردن . [ اَ دَ / اُ دُن ن ] (اِخ ) رودخانه ای نزدیک بدمشق .گویند مریم عیسی علیه السلام را در آن رودخانه شست . (برهان ). نام رودی که دریاچه ٔ طبریه را به بحیره ٔ لوط(بحرالمیت ) پیوندد و آنرا الشریعة نیز نامند. (دمشقی ). احمدبن الطیب سرخسی فیلسوف گوید:...
-
اسکاتلند
لغتنامه دهخدا
اسکاتلند. [ اِ ل َ ] (اِخ ) یکی از قطعات سه گانه ای که مملکت بریتانیا را تشکیل میدهد و عنوان «دولت متحده » شامل آن نیز میشود.اسکاتلند عبارت است از قسمت شمالی جزیره ٔ موسوم به بریتانیای کبیر و در قسمت شمال انگلستان واقع است .موقع، حدود، و مساحت : اسکا...