کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبو
لغتنامه دهخدا
عبو. [ ع َ ب ْ وْ ] (ع مص ) آماده کردن رخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روشن گردیدن روی .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المنجد).
-
واژههای همآوا
-
آبو
لغتنامه دهخدا
آبو. (اِ) نیلوفر آبی . نیلوپر. لیلوپر : صنعش بسر کوه برویانده شقایق در باغ دمانده لَطَفش سوری و آبو. خواجه عمید لوبکی .ای گرد درت آب رخ خواجه ٔ کاریزوی خاک کف پای تو تاج سر آبو. شیخ آذری .|| خال . دایی . برادر مادر. خالو. مربرار.
-
ابو
لغتنامه دهخدا
ابو. [ اَ ] (ع اِ) اَب (در حالت رفعی ). این کلمه غالباً در اول کنیت های مردان درآید مانند ابن .و بعض اسماء اجناس نیز مبدوّ بدین کلمه باشند. و دراستعمال عرب ، این لفظ را در حال نصب ابا و در حال جرّ ابی آرند. و فارسی زبانان در ضرورت شعر و در غیر ضرورت ...
-
ابو
لغتنامه دهخدا
ابو. [ اَب ْوْ ] (ع مص ) پدر شدن . پدر گردیدن کسی را. پدری کردن کسی را. کار پدران بجای آوردن او را. پدری . || پروردن . غذا دادن . خوردنی دادن .
-
ابو
لغتنامه دهخدا
ابو. [ اُب ْوْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ابواء: عَنْزٌ اُبْوٌ.
-
جستوجو در متن
-
باک داشتن
لغتنامه دهخدا
باک داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ترس داشتن . پروا داشتن . بیمناک بودن . ترسیدن . پروا کردن : شما دل بفرمان یزدان پاک بدارید وز ما ندارید باک . فردوسی .تو از کشتن او مدار ایچ باک چو خون سر خویش جوید بخاک . فردوسی .یک سر تاسرای پسرم مسعود شود و از کس باک...