کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبن
لغتنامه دهخدا
عبن . [ ع َ ] (ع مص ) سطبری بدن و درشتی آن . (منتهی الارب )(آنندراج ). غلیظ و خشن بودن جسم . (اقرب الموارد).
-
عبن
لغتنامه دهخدا
عبن . [ ع َ ب َ ن ن ] (ع ص ) سطبر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پرگوشت از کرکس و شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).
-
عبن
لغتنامه دهخدا
عبن . [ ع ُ ب ُ ] (ع ص ) مرد ملیح پرگوشت تمام اندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
آبن
لغتنامه دهخدا
آبن . [ ب ِ ] (ع ص ) طعام خشک .
-
ابن
لغتنامه دهخدا
ابن . [ اَ ] (ع ص ، اِ) طعام خشک .
-
ابن
لغتنامه دهخدا
ابن . [ اَ ] (ع مص ) متهم کردن . تهمت نهادن . || سیاه شدن خون در زخم . مردن خون .
-
ابن
لغتنامه دهخدا
ابن . [ اَ ب ِ ] (ع ص ) غلیظ و سطبر از طعام و شراب .
-
ابن
لغتنامه دهخدا
ابن . [ اِ ] (ع اِ) زاده ٔ نرینه از آدمی . فرزند نرینه . پسر : این کار وزارت که همی رانَد خواجه نه کار فلان بن فلان بن فلانست . منوچهری .ای بدل ذوالیزن بوالحسن بن الحسن فاعل فعل حسن صاحب دوکف ّ راد. منوچهری .از دولت آن خواجه علی بن محمدامروز گلابست و...
-
ابن
لغتنامه دهخدا
ابن . [ اُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ اُبنه .
-
جستوجو در متن
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...