کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبعاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبعاب
لغتنامه دهخدا
عبعاب . [ ع َ ] (ع ص ) مرد درازبالا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المنجد). فراخ گلوی بزرگ شکم تمام اندام نیکوسرشت . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
عباعب
لغتنامه دهخدا
عباعب . [ ع ُ ع َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی قیس بنی ثعلبه را. (از معجم البلدان ).
-
عباعب
لغتنامه دهخدا
عباعب . [ ع ُع ِ ] (اِخ ) علم مرتجل است که اصل آن شناخته نشده است . یوم عباعب از ایام عرب است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (ق ،اِ) فراز. (فرهنگ اسدی ). مقابل نشیب . بر. (هفت قلزم ) (آنندراج ). معال . (منتهی الارب ). زبر. (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ). فوق . روی . (غیاث اللغات ) (برهان ) (هفت قلزم ). مقابل زیر. مقابل پائین : تو بر مایه ٔ دانش خود مایست که بالای هر...