کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبدالمجید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبدالمجید
لغتنامه دهخدا
عبدالمجید. [ ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن محمد القیسی الهروی . قاضی بلاد روم و ثقه بود. در ماوراء النهر فقه آموخت و در بغداد و بصره و همدان و بلاد روم تدریس کرد. وی به سال 534 هَ . ق . به دمشق شد و به سال 537 هَ . ق . به قیساریه درگذشت . او ...
-
عبدالمجید
لغتنامه دهخدا
عبدالمجید. [ ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدون الفهری ، مکنی به ابومحمد. رجوع به عبدون ابومحمد عبدالمجید و الاعلام زرکلی شود.
-
عبدالمجید
لغتنامه دهخدا
عبدالمجید. [ ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن المستنصر باﷲ العبیدی ملقب به الحافظ لدین اﷲ. از خلفاءفاطمیه ٔ مصر است . به سال 467 هَ . ق . به عسقلان متولد و به سال 524 هَ . ق . بر دیار مصر تسلط یافت و به سال 544 هَ . ق . به مصر درگذشت . (از الاعلام ز...
-
عبدالمجید
لغتنامه دهخدا
عبدالمجید. [ ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 40هزارگزی شمال باختری فریمان . جلگه ای و گرمسیر است . 259 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ، و چغندر است . اهالی به زراعت اشتغال د...
-
عبدالمجید
لغتنامه دهخدا
عبدالمجید. [ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی المنالی الزیادی الحسنی الادریسی . مردی فاضل بود و او را نظم و مؤلفاتی است . از اوست : بلوغ المرام بالرحلة الی بیت اﷲ الحرام . وی به سال 1163 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
واژههای مشابه
-
کلاته عبدالمجید
لغتنامه دهخدا
کلاته عبدالمجید. [ ک َ ت ِ ع َ دُل ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است و سکنه 80 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن عبدالمجید. تابعی است .
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عبدالمجید. رجوع به عبدالرحمن ... شود.
-
عمیر
لغتنامه دهخدا
عمیر. [ ع ُم َ ] (اِخ ) ابن عبدالمجید. رجوع به ابومغیرة شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) عبیدبن عبدالمجید الحنفی البصری . از روات حدیث است .
-
ابوقره
لغتنامه دهخدا
ابوقره . [ اَ ق ُرْ رَ ] (اِخ ) عبدالمجید حمصی . محدث است .
-
ابووهب
لغتنامه دهخدا
ابووهب . [ اَبو وَ هََ ] (اِخ ) عبدالمجید. محدث است و از عدأبن خالدبن هودة روایت کند.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) عبدالباقی بن عبدالمجید مخزومی مکی . رجوع به عبدالباقی ... شود.