کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبدالفتاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبدالفتاح
لغتنامه دهخدا
عبدالفتاح . [ ع َ دُل ْ ف َت ْ تا ] (اِخ ) ابن درویش التمیمی الحنفی النابلسی ، فقیه و ساکن قدس بود. از تألیفات اوست : الفوائد الفتاحیه فی فقه الحنفیه . کتاب فتاوی . وی به سال 1138 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن صالح بن عبدالفتاح جارم . رجوع به علی جارم شود
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالفتاح ملوی شافعی قاهری . اوصاحب تألیفات نافعه است از آنجمله : دو شرح بر رساله ٔ استعارات و دو شرح بر سلم اخضری . ولادت او در 1088هَ . ق . بقاهره بوده و در 1181 از دنیا رفته است .
-
بالوی
لغتنامه دهخدا
بالوی . (اِخ ) شیخ حامدبن حاج عبدالفتاح بالوی . او راست : زبدة العرفان فی وجوه القرآن ، در تعریف علم قرآن یا قراآت ده گانه ، که در 1252 هَ . ق . چاپ شده است . (از معجم المطبوعات ).
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن عبدالفتاح بن عطاء طباطبایی . از فقهای شیعه و از مردم تبریز بود. از آثار اوست : 1 - الجهادیة. 2 - الحدود و الدیات . 3 - الخراجیة. وی به سال 1167 هَ . ق . متولد شد و به سال 1242 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
سرآب
لغتنامه دهخدا
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالفتاح التنکابنی المازندرانی مشهور به سرآب . از شاگردان فاضل خراسانی بود و در فقه واصول و علم مناظره مهارت و تبحر تمام داشته است . اوراست مصنفاتی از جمله سفینة النجاة در اصول الدین وضیاءالقلوب که بفارسی تألیف شده و در...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) (امیر... شاه ...) یکی از امراء زمان شاه طهماسب اول و امیرکُهدُم ، گیلان . او سربعصیان افراشت و در سال 942 هَ . ق . شهر رشت را که مرکز پیه پس است متصرف گشت و لقب شاهی برخود نهاد. و به نام خود سکه زد و خطبه نیز به نام او خواندند. ...
-
جارم
لغتنامه دهخدا
جارم . [ رِ ] (اِخ ) شیخ عبدالفتاح بن برهان الدین ابراهیم جارم بن محمدبن احمدبن عبدالمحسن حسنی ، معروف به رشیدی بود. وی در 1240 هَ .ق . متولد شد و ابتدا نزد پدر خود به تعلم پرداخت و معقول و تفسیر را نزد او آموخت ، سپس به قاهره رفت و در الازهر به تحصی...
-
علی جارم
لغتنامه دهخدا
علی جارم . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبدالفتاح جارم . ادیب و شاعر و نویسنده و لغوی و نحوی و بیانی و داستانسرا و مطلع در امور تربیت و تعلیم بود. وی در سال 1299 هَ . ق . در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در قاهره و انگلستان پایان داد. مشاغل وی...
-
تائب
لغتنامه دهخدا
تائب . [ ءِ ] (اِخ ) (عثمان زاده ) یکی از ادبا و شعرای عثمانی است وی پسر یکی از اعیان آن زمان بوده و راه دانش را اختیار کرده و علوم رسمی را در مدارس علمی تحصیل کرد و بسال 1129 هَ . ق . در حلب و بسنه 1135 در مصر بمولویت نایل گردید و پس از یک سال معزول...