کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبدالبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبدالبر
لغتنامه دهخدا
عبدالبر. [ ع َ دُل ْ ب َرر ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن محمدالعوفی معروف به فیومی . وی ادیب بود و به مکه و شام سفر کرد و در حدود دو سال در دمشق بماند. سپس به بلاد روم رفت و درآنجا منصبها یافت و به سال 1071 هَ . ق . در قسطنطنیه درگذشت . از تألیفات اوست :...
-
عبدالبر
لغتنامه دهخدا
عبدالبر.[ ع َ دُل ْ ب َرر ] (اِخ ) ابن محمد، مکنی به ابوالبرکات . رجوع به ابن شحنه قاضی القضات عبدالبر... شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن عبدالبر
لغتنامه دهخدا
ابن عبدالبر. [ اِ ن ُ ع َ دِل ْ ب َرر ] (اِخ ) ابوعمر یوسف بن عبداﷲ قرطبی (368-463 هَ .ق .). عالم و محدث مشهور. پس از تکمیل علوم برای صحبت دانشمندان عصر به سیاحت بعض بلاد رفته و سپس تولیت قضاء اشبونه (لیسبن ) و شنترین داشته . او را کتب چند است ، از ج...
-
جستوجو در متن
-
فیومی
لغتنامه دهخدا
فیومی .[ ف َی ْ یو ] (اِخ ) عبدالبر. رجوع به عبدالبر شود.
-
ابوعمر
لغتنامه دهخدا
ابوعمر. [ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالبرّ یوسف بن عبداﷲ قرطبی . رجوع به ابن عبدالبر ابوعمر یوسف ... شود.
-
جمال الدین
لغتنامه دهخدا
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) یوسف بن عبداﷲ مکنی به ابن عبدالبر. رجوع به ابن عبدالبر در همین لغت نامه شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالبر. عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ قرطبی . رجوع به عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ... و رجوع به ابن عبدالبر عبداﷲبن یوسف ... شود.
-
بارق
لغتنامه دهخدا
بارق . [ رِ ] (اِخ ) آبی است به شراة. (از تاج العروس ، بنقل ابن عبدالبر). و یاقوت در معجم البلدان از قول ابن عبدالبر آرد: آبی است بسراة و هر آنکه درایام سیل عرم بدان فرود آمد وی را بارقی خواندند.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالبر حسنی شافعی . مشهور به ونائی و ملقّب به جمال الدین . رجوع به علی ونائی شود.
-
قنبانی
لغتنامه دهخدا
قنبانی . [ قَم ْ ] (اِخ ) محمدبن عبدالبر، مکنی به ابوعبداﷲ معروف به کشکینانی . از محدثان ثقه بود. رجوع به معجم البلدان شود.
-
ابوعمر
لغتنامه دهخدا
ابوعمر. [ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) یوسف بن عبداﷲبن محمدبن عبدالبرالقرطبی النمری . رجوع به ابن عبدالبر شود.
-
ازهر
لغتنامه دهخدا
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن قیس . صحابی است و حرزبن عثمان از او حدیثی روایت کرده و ابن عبدالبر ذکر او آورده است . (تاج العروس ).
-
عبدالحمید
لغتنامه دهخدا
عبدالحمید.[ ع َ دُل ْ ح َ ] (اِخ ) ابن عامربن عبدالبر... معروف به عبدالحمید بک . وی طبیب است و از خاندان عبدالبر در منوفیه مصر است به سال 1300 هَ . ق . متولد شد و درسال 1344 درگذشت . او راست : الطب الشرعی فی حصر مبادی . الطب الشرعی فی مصر و جز آن . (...