کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عباسقلی خان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عباسقلی خان
لغتنامه دهخدا
عباسقلی خان . [ ع َب ْ با ق ُ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
جستوجو در متن
-
نصرت
لغتنامه دهخدا
نصرت . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) عباسقلی خان دکنی هندی از پارسی گویان دکن است در عهد فتحعلی شاه قاجار سفری به ایران کرده ، خط خوشی داشته . او راست :ز بیم آن که دوران شایدش از من جدا سازدبه رویش هر نگاه من نگاه آخرین باشد. #عقده در کار من از آبله ٔ پا افتادسخ...
-
نوروزعلی بیگ
لغتنامه دهخدا
نوروزعلی بیگ . [ ن َ ع َ ب َ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری و از ایل شاملو و زرگرباشی عباسقلی خان حکمران هرات بوده است و او راست :غافل مشو که طبع سخن پیشه شیشه است مضمون پری و خلوت اندیشه شیشه است دست تهی به دامن عشرت نمی رسدگر خنده بی شراب کندشی...
-
صیدان
لغتنامه دهخدا
صیدان . [ ص َ ](اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان بهمئی سرحدی بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ باغ ملک . کوهستانی و هوای آن سردسیر و مالاریائی است . 30000 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ صیدان و چشمه . محصول آنجا غلات ، برنج...
-
بهمئی سرحدی
لغتنامه دهخدا
بهمئی سرحدی . [ ب َ م َ س َ ح َ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است این دهستان در شمال باختری شهرستان بهبهان واقع و از شمال برودخانه کازرون ، از خاور بدهستان طیبی سرحدی ، از جنوب بدهستان بهمئی سردسیر، از باختر به ارتفاعات جانکی...
-
بیرانوند
لغتنامه دهخدا
بیرانوند. [ ب َ ن َ وَ ] (اِخ ) یکی از ایلات کرد ایران از طوایف ایل پیشکوه است و تقریباً ده هزار خانوار و 60000تن سکنه دارد. دارای دو قسمت است بیرانوند یاراحمد و بیرانوند مال اسد و از تیره های ذیل تشکیل میشود: دره چی 70 خانوار، کدخدا علی پناه 80 خانو...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...