کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبادة
لغتنامه دهخدا
عبادة. [ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معروف به ابن ماء السماء. پیشوای شاعران دولت عامریه ٔ اندلس بود وی همان است که توشیحات را پایه گذاشت و در تهذیب الفاظ آن کوشید و بدین امر شهرت داشت . وی به سال 422 هَ . ق . به مالقه درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
عبادة
لغتنامه دهخدا
عبادة. [ ع ِ دَ ] (ع مص ) عبادت . پرستش و بندگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قولهم عبدت ُ به اوذیه ؛ یعنی ورغلانیده شدم بر اذیت او. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عبادت شود.
-
عبادة
لغتنامه دهخدا
عبادة. [ ع ُ دَ ] (اِخ ) ابن صامت بن قیس الانصاری الخزرجی ، مکنی به ابوالولید. از صحابه بود و در بیعت عقبه و فتح مصر و دیگر جنگها حاضر بود. او نخستین کسی است که قضاوت فلسطین یافت . در سال 38 قبل از هجرت متولد شد و به سال 34 هجرت درگذشت . (از الاعلام ...
-
عبادة
لغتنامه دهخدا
عبادة. [ ع ُ دَ ] (اِخ ) ابن عُقیل بن کعب بن عامربن صعصعة. از مردم هوازن و از عدنان و جدی جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به معجم قبائل العرب شود.
-
واژههای مشابه
-
شیخ عباده
لغتنامه دهخدا
شیخ عباده . [ ش َ ع ِ دَ ] (اِخ ) منطقه ای در ساحل شرقی رودخانه ٔ نیل بمصر که از نظر وجود آثار باستانی در آن منطقه اهمیت فراوان دارد. در این منطقه پیکره ها و آثار بسیاری از عهد اخناتون و معبد بزرگ رامسس دوم وجود دارد. (از الموسوعة العربیة المیسرة).
-
واژههای همآوا
-
عبادت
لغتنامه دهخدا
عبادت . [ ع ِ دَ ] (ع مص ) عبادة. پرستش کردن . بندگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || طاعت و نهایت تعظیم برای خدای متعال . (از اقرب الموارد) : جان تو از بهر عبادت شده ست بسته در این خانه ٔ پراستخوان . ناصرخسرو.گفتم عبادتی که به یک ...
-
ابادت
لغتنامه دهخدا
ابادت . [ اِ دَ ] (ع مص ) هلاک کردن . || هلاک شدن .
-
جستوجو در متن
-
عبادات
لغتنامه دهخدا
عبادات . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عبادة. رجوع به عبادت و عبادة شود.
-
ابومالک
لغتنامه دهخدا
ابومالک . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) عبادة النخعی . محدث است .
-
قتیل الجن
لغتنامه دهخدا
قتیل الجن . [ ق َ لُل ْ ج ِن ن ] (اِخ ) لقب سعدبن عباده بزرگ طائفه ٔ خزرج . رجوع به سعدبن عبادة شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَبُل ْ س ِ ] (اِخ ) یحیی بن عبادة الواسطی . محدث است .
-
مالک
لغتنامه دهخدا
مالک . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عباده . رجوع به ابوموسی غافقی شود.