کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبادان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبادان
لغتنامه دهخدا
عبادان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به آبادان در این لغت نامه و معجم البلدان و ریحانة الادب شود.
-
واژههای همآوا
-
آبادان
لغتنامه دهخدا
آبادان . (اِخ ) بندری است در مصب شطالعرب موسوم بدماغه ٔ گُسبه . درازای آن 64 هزار گز و پهنای آن از 3 تا 20 هزار گز، حد شمالی و شرقی آن کارون و بهمشیر [ بهمن شیر] و حد غربی شطالعرب و جنوبی خلیج فارس . عرض جغرافیائی آن 31 درجه و 21 دقیقه ٔ شمالی و طول ...
-
آبادان
لغتنامه دهخدا
آبادان . (ص مرکب ) مسکون و مأهول . آهل . (زمخشری ) : و مزگت جامع این شهر [ هری ] آبادان تر مزگتها است بمردم از همه خراسان . (حدودالعالم ). || معمور. معموره . عامر. عامره : و اندر وی قبیله های بسیاری از خلخ و جایی آبادان . (حدودالعالم ). و جایی بسیار...
-
جستوجو در متن
-
عبادانی
لغتنامه دهخدا
عبادانی . [ ع َب ْ با ] (ص نسبی ) نسبت است به عبادان (آبادان ) که شهری است بنواحی بصره . رجوع به عبادان شود. (از اللباب ).
-
سامانی
لغتنامه دهخدا
سامانی . (ص نسبی ) قسمی حصیر که به عبادان کنند : و حصارهای سامانی از عبادان خیزد. (حدود العالم ).
-
خشبات
لغتنامه دهخدا
خشبات . [ خ َش َ ] (اِخ ) جایی است در پس عبادان . (منتهی الارب ).
-
میان رودان
لغتنامه دهخدا
میان رودان . (اِخ ) جزیره ای که از اروندرود و شعبه ٔ کارون به نام بهمنشیر تشکیل می شود و شهر آبادان (عبادان ) در آن واقع است . رجوع به معجم البلدان شود.
-
دورقستان
لغتنامه دهخدا
دورقستان . [ دَ رَ ق ِ ] (اِخ ) شهری است میان عبادان و عسکر مکرم . (منتهی الارب ). شهر کوچکی است ، کشتی هایی که از نواحی حرکت می کنند به این شهر می آیند و کشتیهای وارد از کیش هم غیر از این محل ایستگاهی ندارند. (از کشف الظنون ). رجوع به دورق شود.
-
شقوری
لغتنامه دهخدا
شقوری . [ ش َ ری ی ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن سلیمان بن احمدبن سلیمان مرادی شقوری . از محدثان و عبادان است و به سال 544 هَ . ق . در حلب درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) عبّادانی . وی بمائه ٔ سیم در عبادان میزیست و شاگرد سهل بن عبداﷲ تستریست و درک صحبت شبلی کرده است . و او گفت کار دانش راست اگر بعمل پیوسته باشد. رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 59 شود.
-
آبادان
لغتنامه دهخدا
آبادان . (اِخ ) بندری است در مصب شطالعرب موسوم بدماغه ٔ گُسبه . درازای آن 64 هزار گز و پهنای آن از 3 تا 20 هزار گز، حد شمالی و شرقی آن کارون و بهمشیر [ بهمن شیر] و حد غربی شطالعرب و جنوبی خلیج فارس . عرض جغرافیائی آن 31 درجه و 21 دقیقه ٔ شمالی و طول ...
-
ماچول
لغتنامه دهخدا
ماچول . (اِخ ) شهر کوچکی بوده است در خوزستان . ابن بطوطه گوید: از عبادان بدریا نشستم بقصد زمین لور (لر) و عراق عجم و پس از چهار روز به ماچول رسیدم و آن شهر کوچکی باشد بر ساحل دریا زمین آن شوره ناک بی گیاه و درخت . و بازاری بزرگ داشت از بزرگترین بازار...
-
بلجان
لغتنامه دهخدا
بلجان . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی کُمسان ، و نسبت بدان بلجانی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). قریه ٔ بزرگی است بین بصره و عبادان (آبادان ) و از طرف «کیش » محل ورود کشتیهایی است که کالاهای هند را حمل می کنند، و از جانب ملک کیش والی و قل...