کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عایشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عایشة
لغتنامه دهخدا
عایشة. [ ی ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به عائشه شود.
-
کف عایشه
لغتنامه دهخدا
کف عایشه . [ ک َ ف ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ نباتی است زرد تیره رنگ ، گزندگی جانواران را نافع است و آن را کف مریم نیز گویند و به عربی اصابع الصفر و شجرة الکف خوانند. (برهان ). اصابع صفر. و رجوع به کف مریم و اصابع صفر شود.
-
عایشه دول
لغتنامه دهخدا
عایشه دول . [ ی ِ ش َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 41 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 1500گزی جنوب باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. 53 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشو...
-
بز عایشه
لغتنامه دهخدا
بز عایشه . [ ب ُ زِ ی ِ ش َ ] (اِخ ) بزیست افسانه ای و معروف که گویند مقداری از قرآن را آن بز ملعون بخورده است . مؤلف النقض آرد: و آنچه گفته است که «بمذهب شیعه چنان است که قرآن بز عایشه بخورد، پس چون قائم بیاید بشرح و راستی املاء کند» عجب آنست که ای...
-
جستوجو در متن
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن واشمة. وی از معتمدان عایشه در جنگ جمل بود و منزلتش در نزد عایشه بواسطه ٔ کمال عقل و فطانت و دیانت بسیاراو بود. او در پایان وقعه ٔ جمل نزد عایشه آمد و عایشه چون سراغ طلحه و زبیر را از او گرفت او گفت : هر دو کشته شده اند. عایشه...
-
شقیراء
لغتنامه دهخدا
شقیراء. [ ش ُ ق َ ] (اِخ ) عایشه ام المؤمنین . (امتاع الاسماع ج 1 ص 512). رجوع به عایشة شود.
-
ام عبدا
لغتنامه دهخدا
ام عبدا. [ اُم ْ م ِ ع َ دُل ْ لاه ْ ] (اِخ ) کنیه ٔ دیگر ام المؤمنین عایشه است . رجوع به عایشه شود.
-
ام مسلمین
لغتنامه دهخدا
ام مسلمین . [ اُم ْ م ِ م ُ ل ِ ] (اِخ ) عایشه ، زن پیغمبر اسلام . (از آنندراج ). رجوع به عایشه شود.
-
ابوعلقمه
لغتنامه دهخدا
ابوعلقمه . [ اَ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) تابعی است . او از عایشه و از او مسعر روایت کند.
-
هتهاجوری
لغتنامه دهخدا
هتهاجوری . [ ] (هندی ، اِ) به هندی ، نام کف مریم یا پنجه ٔ مریم یا کف عایشه است که نوعی از گیاه باشد. (از مخزن الادویه ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به پنجه ٔ مریم و کف مریم و کف عایشه شود.
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص ِ دْ دی ق َ ] (اِخ ) لقب عائشه زوجه ٔ پیغمبرصلی اﷲ علیه و آله و سلم است . رجوع به عایشه شود.
-
قرصافة
لغتنامه دهخدا
قرصافة. [ ق ِ ف َ ] (اِخ ) نام زنی است مجهول النسب که از عایشه روایت کند. (منتهی الارب ).
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ] (اِخ ) ذکوان . مولی عایشه و حاجب او. صحابی است .
-
حمیراء
لغتنامه دهخدا
حمیراء. [ ح ُ م َ ] (اِخ ) لقب عایشه ٔ صدیق رضی اﷲ عنها. (مهذب الاسماء). عایشه رضی اﷲ عنها. (منتهی الارب ). لقبی که حضرت رسول عایشه را بدان خوانده است : از سر زهد و صفا در شخص اوهم خدیجه هم حمیرا دیده ام . خاقانی .مصطفی آمدکه سازد همدمی کلّمینی یا حم...