کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاهرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاهرة
لغتنامه دهخدا
عاهرة. [ هَِ رَ ] (ع ص ) زن زانیة. زنی که شبانه مردی نزد وی آید جهت زنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عواهر
لغتنامه دهخدا
عواهر. [ ع َ هَِ ] (ع اِ)ج ِ عاهرة. (از اقرب الموارد). رجوع به عاهرة شود.
-
عاهرات
لغتنامه دهخدا
عاهرات . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاهرة.
-
پلیدکار
لغتنامه دهخدا
پلیدکار. [ پ َ ] (ص مرکب ) زناکار. زانی . زانیه . (مهذب الاسماء). قحبه . روسپی . جلب . (زمخشری ). بدکار. بغی ّ. عاهر. عاهره (زن ). مُسافح .
-
تعیهر
لغتنامه دهخدا
تعیهر. [ ت َ ع َ هَُ ] (ع مص ) سبک و بدکار گردیدن زن و زنا نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عاهر و عاهرة شود.
-
بی سامان
لغتنامه دهخدا
بی سامان . (ص مرکب ) (از: بی +سامان ) بی ترتیب . (ناظم الاطباء). بی نظم : گرچه بی سامان نماید کارسهلش را مبین کاندرین کشور گدایی رشک سلطانی بود. حافظ.- کار بی سامان ؛ کار بی نظم و انضباط و خراب . کار نابسامان : ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم...