کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عامه
لغتنامه دهخدا
عامه . [ م ِه ْ ] (ع ص ) سرگشته در گمراهی . متردد درراه و منازعت . ج ، عُمّه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
عامة
لغتنامه دهخدا
عامة. [ م م َ ] (ع اِ) مردم بی علم و فرومایه . || هر چیز که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چوبهای بهم بسته که بدان از دریا و جوی گذرند و صواب عامَه است . (منتهی الارب ). || مقابل خاصه . همه ٔ مردم . (منتهی الارب ...
-
نوروز عامه
لغتنامه دهخدا
نوروز عامه . [ ن َ / نُو زِ عام ْ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جشن پنج روز اول فروردین ماه . مقابل نوروز خاصه . رجوع به نوروز شود.
-
عامه پسند
لغتنامه دهخدا
عامه پسند. [ م م َ / م ِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه را مردم معمولی پسندند. آنچه را عرف پسندد.
-
امور عامه
لغتنامه دهخدا
امور عامه . [ اُ رِ عام ْ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که اختصاص بقسمی از اقسام موجودات یعنی واجب و جوهر و عرض نداشته باشد . در امور عامه بحث از وجود و موجود بطور مطلق میشود و شامل است بر بحث از وجود و موجود و ممکن و عقول و نفوس و امور فل...
-
واژههای همآوا
-
ائمه
لغتنامه دهخدا
ائمه . [ اَ ءِم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ امام . بزرگان . سران . پیشوایان : یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت . (گلستان باب هفتم ).- ائمه ٔ جماعت ؛پیش نمازان .- ائمه ٔ راشدین ، ائمه ٔ هدی ، ائمه ٔ اثناعشر، ائمه ٔ اطهار ؛ دوازده امام از نسل علی و فاطمه ع...
-
اعمه
لغتنامه دهخدا
اعمه . [ اَ م َه ْ ] (ع ص ) سرگشته .
-
جستوجو در متن
-
عام پسند
لغتنامه دهخدا
عام پسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه قبول عامه دارد. آنچه مقبولیت عامه دارد. همگان پسند. مردم پسند.
-
عمه
لغتنامه دهخدا
عمه . [ ع ُم ْ م َه ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِه . رجوع به عامه شود.
-
لادائم
لغتنامه دهخدا
لادائم . [ ءِ ] (ع ص مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیدی بود که در آخر هر یک از قضایای پنجگانه : مشروطه ٔ عامه ، عرفیه ٔ عامه ، وقتیه ٔ مطلقه ، منتشره ٔ مطلقة، مطلقه ٔ عامه ، درآید. رجوع به لادوام شود.
-
هونگ
لغتنامه دهخدا
هونگ . [ هََ وَ ] (اِ) در تداول عامه ، هاون . رجوع به هاون شود.
-
تاریکا
لغتنامه دهخدا
تاریکا. (اِ) در تداول عامه ، تاریکی و ظلمت .