کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عالیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عالیة
لغتنامه دهخدا
عالیة. [ ی َ ] (اِخ ) مؤلف حبیب السیر آرد که : بقولی نام دختر علی النقی (ع ) عالیة بوده است . (حبیب السیر ج 2 ص 98).
-
عالیة
لغتنامه دهخدا
عالیة. [ ی َ ] (اِخ ) نام دختر هارون الرشید بود. (حبیب السیر ج 2 ص 236).
-
عالیة
لغتنامه دهخدا
عالیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عالی . (اقرب الموارد). || (اِ) نوک سرنیزه یا سر آن یا نصفش که متصل به سنان است . (المنجد) (مهذب الاسماء). || (اِخ ) زمین مافوق نجد تا متصل به تهامه و تا سرحد مکه ٔ معظمه و آن حجاز است و دِه هاست بر سواد مدینه و آن را عوالی...
-
جستوجو در متن
-
عوال
لغتنامه دهخدا
عوال . [ ع َ لِن ْ ] (ع ص ، اِ) عَوالی . ج ِ عالیة. (اقرب الموارد). رجوع به عالیة و عوالی شود.
-
ظبیان
لغتنامه دهخدا
ظبیان . [ ظَب ْ ] (اِخ ) پدر عالیه است که به قولی از ازواج رسول بود و پیامبر او را طلاق گفت .
-
صومل
لغتنامه دهخدا
صومل . [ ص َ م َ ] (ع اِ) درختی است به عالیه . (منتهی الارب ).
-
ثجل
لغتنامه دهخدا
ثجل . [ ث ُ ] (اِخ ) موضعی است به شق ّ عالیه . (مراصد الاطلاع ).
-
کرسنج
لغتنامه دهخدا
کرسنج . [ ک َ س َ ] (اِ) کم همتی باشد و آن ضعف نفس است از طلب مراتب عالیه . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
ستار
لغتنامه دهخدا
ستار. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در عالیه در دیار بنی سلیم روبروی صفینه . (معجم البلدان ).
-
عقر
لغتنامه دهخدا
عقر. [ ع َ /ع ُ ] (اِخ ) زمینی است به بلاد قیس . (منتهی الارب ). سرزمینی است در عالیة در بلاد قیس . (از معجم البلدان ).
-
باهرة
لغتنامه دهخدا
باهرة. [ هَِ رَ ] (ع ص ) تأنیث باهر. روشن . تابناک . و رجوع به باهر شود.- کمالات باهرة ؛ کمالات عالیه . (ناظم الاطباء).
-
بسا
لغتنامه دهخدا
بسا. [ ب َ ] (اِ) اصطلاح نجومی هندیان است .رجوع به ماللهند ص 316 س 2 جدول مذنبات عالیه شود.
-
جارورکیت
لغتنامه دهخدا
جارورکیت .(اِخ ) (از سانسکریت ذرووکتو ) یکی از مذنبات (ذوذنب ) عالیه در آئین هند. (تحقیق ماللهند ص 316). و رجوع به فهرست همان کتاب شود.
-
علوی
لغتنامه دهخدا
علوی . [ ع ُ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به «عالیه ٔ» نجد (برخلاف قیاس ). رجوع به «عالیة» و عالی شود. و در شعر مراربن منقذ فقعسی آمده است : اًذا هب علوی الریاح وجدتنی کأنی لعلوی الریاح نسیب . (از معجم البلدان ).و نیز رجوع به منتهی الارب واقرب الموارد شود...