کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عالمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عالمة
لغتنامه دهخدا
عالمة. [ ل ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث عالم . رجوع به عالم شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عالمه ٔ دمشقی .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن عالمه . رجوع به احمدبن ابی الفضل اسعد... شود.
-
آوازه خوان
لغتنامه دهخدا
آوازه خوان . [زَ / زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه شغلش خواندن آواز است . مُغنی . خواننده . قوال . خنیاگر. || مغنیه . مطربه . عالمه . قینه (چون خواننده زن باشد).
-
لبنی
لغتنامه دهخدا
لبنی . [ ل ُ نا ] (اِخ ) نام دختری ادیبه از مردم اندلس ، مشهور به زیبائی و عالم بعلم صرف و حساب و شعر و دیگر فنون ادب و حسن خط و از کتاب حکم بن عبدالرحمن الثالث . (قاموس الاعلام ترکی ). زرکلی در الاعلام بنقل از بغیةالوعاة (ص 383) آرد: لبنی (وفات 394 ...
-
ادکسی
لغتنامه دهخدا
ادکسی . [ اُ دُ ] (اِخ ) ماکرامبلی تیسا، یعنی دختران ژان ماکرامبلی تس ملکه ٔ روم شرقی در مائه ٔ یازدهم . وی زوجه ٔ کنستانتین یازدهم ، دوکا بود و بهنگام مرگ امپراطور او را عنوان نایب السلطنه ٔ میشل هفتم دادند و وی سوگند یاد کرد که شوی دیگر نکند. ولی ب...
-
علامه ٔ ثانی
لغتنامه دهخدا
علامه ٔ ثانی . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ] (اِخ ) محمدباقربن محمداکمل ، معروف به آقای بهبهانی ، و استاد اکبر، و مروح ملت ، و سیدالبشر، و علامه ٔ ثانی ، و محقق ثالث . او از شاگردان سیدصدرالدین قمی بود. پدرش نیز از فضلای عصر خودو از شاگردان شیخ جعفر قاضی و م...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الفضل اسعدبن حلوان مکنی به ابوالعباس و ملقب به نجم الدین بن النفاخ . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 2 ص 265) آرد: نجم الدین بن المنفاخ ، حکیم اجل عالم فاضل ابوالعباس احمدبن ابی الفضل اسعدبن حلوان معروف به ابن العالم...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حماد الجوهری مکنی به ابونصر الفارابی . یاقوت گوید: وی خواهرزاده ٔ ابواسحاق فارابی صاحب دیوان ادب است . جوهری درذکاء و زیرکی و علم از اعاجیب زمان بود. اصل او از فاراب از بلاد ترک و امام در لغت و ادب است و خط او در جودت چنان...
-
طالوت
لغتنامه دهخدا
طالوت . (اِخ ) نام پادشاهی عجمی . و حق تعالی داود را وارث ملکش فرمود. (منتهی الارب ).و نام سرداری از بنی اسرائیل که سقا بود، با جالوت نام کافر جنگ کرده ، داود علیه السلام که از سپاهیان طالوت بود، جالوت را کشت . طالوت وعده ها که از داود کرده بود، از آ...
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ] (ع اِ)خرد و دانش و دریافت یا دریافت صفات اشیاء از حسن وقبح و کمال و نقصان و خیر و شر، یا علم به مطلق امور به سبب قولی که ممیز قبیح از حسن است ، یا بسبب معانی و علوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض و مصالح انجام پذیر است ، یا به جهت هیئت نیک...
-
طاهره
لغتنامه دهخدا
طاهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زرین تاج . عنوانی است که فرقه ٔ بابیه به زرین تاج داده اند چون میرزا علی محمد باب در نامه هائی که درباره ٔ وی مینوشته ، او راطاهرة... خطاب میکرده است ، چنانکه باب در پاسخ نامه ٔ یکی از بابیان درباره ٔ زرین تاج مینویسد: «و ام...