کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاقلانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاقلانه
لغتنامه دهخدا
عاقلانه . [ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) خردمندانه . زیرکانه . (ناظم الاطباء). بمانند عاقلان . عاقل وار : دیوانه ... آغاز سخن عاقلانه کرد چنانکه مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی . (نوروزنامه ).
-
جستوجو در متن
-
عقلاً
لغتنامه دهخدا
عقلاً. [ع َ لَن ْ ] (ع ق ) از روی عقل . از روی خرد. عاقلانه .
-
عالمانه
لغتنامه دهخدا
عالمانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب )عاقلانه و خردمندانه و دانشمندانه . (ناظم الاطباء).
-
عقلائی
لغتنامه دهخدا
عقلائی . [ ع ُ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عُقلاء. عاقلانه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عقلا و عقلاء شود.
-
دانایانه
لغتنامه دهخدا
دانایانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) عاقلانه . (آنندراج ). چون دانایان . دانشمندانه .
-
خردمندانه
لغتنامه دهخدا
خردمندانه . [ خ ِ رَ م َ دا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) عاقلانه . هوشمندانه . از روی عقل . از روی حکمت . || منسوب بخردمندی . (از ناظم الاطباء).
-
والهی قصاب
لغتنامه دهخدا
والهی قصاب . [ ل ِ ی ِ ق َص ْ صا ] (اِخ ) از شاعران است . این بیت را مؤلف صبح گلشن به نام او ثبت کرده است :مجنون به گوشه ای ز جفای زمانه رفت دیوانه اش مخوان که عجب عاقلانه رفت .رجوع به فرهنگ سخنوران ص 642 و صبح گلشن ص 585 و قاموس الاعلام ج 6 شود.
-
الهی استرابادی
لغتنامه دهخدا
الهی استرابادی . [ اِ لا ی ِ اِ ت َ ] (اِخ ) امیر الهی قصاب . شاعر قرن دهم هجری است . این مطلع از اوست :مجنون بگوشه ای ز جفای زمانه رفت دیوانه اش مخوان که عجب عاقلانه رفت .(از تحفه ٔ سامی ).و رجوع بهمین تذکره و الذریعة ذیل دیوان الهی و فرهنگ سخنوران ...
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) باد. (منتهی الارب ). ریح . (اقرب الموارد). || ریش کف دست . (منتهی الارب ). || زخمی است که در سپیدی کف دست پدید آید.(از اقرب الموارد). || (اِمص ) اسم است اعتراف را در معنی سؤال . (از منتهی الارب ). سؤال عاقلانه . (ناظم الاطب...
-
علیان
لغتنامه دهخدا
علیان . [ ع ُ ل َی ْ یا ] (اِخ ) وی از عقلای مجانین اواخر قرن دوم هجری به شمار میرفت . نام اصلی او «عَلی » بود ولی با تصغیر مشهور شده بود. او با موسی هادی چهارمین خلیفه ٔ عباسی (161- 170 هَ . ق .) و با بهلول مشهور معاصر بود و همانند بهلول کلمات عاقلا...
-
معنی دار
لغتنامه دهخدا
معنی دار. [ م َ ] (نف مرکب ) بامعنی . دارنده ٔ معنی . دارای مفهوم : چون سخن معنی دار مردم گوید... (جامعالحکمتین ص 120). || خردمندانه . عاقلانه . خردپسند. معقول : و آنکه او خود کرده باشد باز چون ویران کندخوب کرده زشت کردن کار معنی دار نیست . ناصرخسرو....
-
اخیتوفل
لغتنامه دهخدا
اخیتوفل . [ اَ ] (اِخ ) (برادر حماقت ) شخصی از اهالی جیلون (ناحیه ای از یهودا). دو تن این نام داشتند: نخست یکی از دوستان و مصلحت بینان داود که نزد او بسیار عزیزو محترم بود (مزامیر 41:9 و کتاب دوم سموئیل 16:23)لکن در دشمنی ابشالوم وی از او طرفداری کرد...
-
پیزیستراتیدس
لغتنامه دهخدا
پیزیستراتیدس . [ دِ ] (اِخ ) این نام بر اخلاف پیزیستراتوس اطلاق میشده است . (ترجمه ٔ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 468). صاحب قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔپیسیسترات آرد: یکی از جبابره ٔ آتن باستانی است و از خویشاوندان سولون مقنن مشهور بود در سایه ٔ ثروت...
-
تجارب
لغتنامه دهخدا
تجارب . [ ت َ رِ ] (ع اِ) ج ِ تَجرِبَه . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). تجارب جمع تجربه که اغلب بضم راء تلفظ میشود، بکسر آن است و این اشتباه شاید از نزدیکی وزن این کلمه بوزن مصدر تفاعل رخ داده باشد. (نشریه ٔ دانشکده ادبیات تبریز سا...