کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاقبت داستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عاقبت بخیر
لغتنامه دهخدا
عاقبت بخیر. [ ق ِ ب َ ب ِ خ َ / خ ِ ] (ص مرکب ) آنکه پایان کار یا زندگی او بخوبی انجامد. آنکه عاقبت حال یا کار او به خیر ختم شود. در تداول است : او عاقبت بخیر مرد.
-
عاقبت اندیش
لغتنامه دهخدا
عاقبت اندیش . [ ق ِ ب َ اَ ] (نف مرکب ) دوراندیش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آخربین . مآل اندیش . آنکه از آغاز، پایان کار را نگرد : بباید عاقبت اندیش بودن برون از خویش و هم با خویش بودن . ناصرخسرو.عاقبت اندیش ترین کودکی دشمن او بود در ایشان یکی .نظا...
-
عاقبت اندیشی
لغتنامه دهخدا
عاقبت اندیشی . [ ق ِ ب َ اَ ] (حامص مرکب ) دوراندیشی .
-
عاقبت بین
لغتنامه دهخدا
عاقبت بین . [ ق ِ ب َ ] (نف مرکب ) دوربین و کسی که عاقبت و سرانجام هر کاری را نگاه کند. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش . رجوع به عاقبت اندیش شود.
-
عاقبت بینی
لغتنامه دهخدا
عاقبت بینی . [ ق ِ ب َ ] (حامص مرکب ) رجوع به عاقبت بین شود.
-
عاقبت نگر
لغتنامه دهخدا
عاقبت نگر. [ ق ِ ب َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) عاقبت اندیش . آنکه پایان کار را نگرد. عاقبت بین : بونصر مردی بود عاقبت نگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176).
-
نیک عاقبت
لغتنامه دهخدا
نیک عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) عاقبت به خیر. نیک سرانجام . خوش عاقبت : فرزند نیک بخت تو نزد خدا و خلق همچون تو نیک عاقبت و نیک نام باد.سعدی .
-
بی عاقبت
لغتنامه دهخدا
بی عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عاقبت )بی فرجام . نافرجام . آنچه سرانجامش نیکو نبود و ببدی انجامد. (ناظم الاطباء) : پاداش کردار نامحمود این بدکردار بی عاقبت چیست ؟ (سندبادنامه ص 230). اما دستوران بی عاقبت ، ابروار پیش آفتاب عدل او حجاب گشت...
-
حسن عاقبت
لغتنامه دهخدا
حسن عاقبت . [ ح ُ ن ِ ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیکی پایان کار : چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به ْ که کار خود به عنایت رها کنند.حافظ.
-
خوش عاقبت
لغتنامه دهخدا
خوش عاقبت . [ خوَش ْ / خُش ْق ِ ب َ ] (ص مرکب ) نیک فرجام . خوش فرجام . نیکوانجام .
-
جستوجو در متن
-
اسنستان
لغتنامه دهخدا
اسنستان . [ اَ ن ِ / اَ س ِن ِس ْ ت ْ ] (اِخ ) نام پدرزن وامق است که عاقبت وامق او را بکشت (در داستان وامق و عذرای عنصری ). (سروری ) (برهان ):بفرمود تا اسنستان پگاه بیامد بنزدیک رخشنده ماه بدو داد فرخنده دخترش رابگوهر بیاراست اخترش را.عنصری .
-
حداد
لغتنامه دهخدا
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) (جرجی ...) ابن موسی شاعر و نویسنده ٔ مسیحی عرب متولد زحله (سوریة) است . وی روزنامه ٔ «عصر جدید» را دردمشق چهار سال منتشر کرد و نیز روزنامه های «الراوی »را بصورت هفتگی و مجله ٔ «النعمة» را مدتی منتشر میکرد. و داستان «نکارتر» ...
-
استندال
لغتنامه دهخدا
استندال . [ اِ ت َ ] (اِخ ) استاندال . هانری بیل . نویسنده ٔ فرانسوی ، مولد گرِنُبْل بسال 1783 م . و وفات در پاریس 1842 م . وی در آغاز سپاهی بود و بعدها به نقاشی و آنگاه بتجارت پرداخت و چندین بار بسیاحت ایتالیا رفت و چند سیاحت نامه نوشت و عاقبت داستا...
-
اسویفت
لغتنامه دهخدا
اسویفت . [ اِس ْ ] (اِخ ) سویفت . جاناتان . یکی از معروف ترین نویسندگان انگلستان از اهالی ایرلند. مولد وی 1667 م . بشهر دوبلن و وفات در همان شهر 1745. وی مدتی مدید به امور سیاسی سرگرم بود. و مقالاتی در جرائد و مجلات منتشر کرد و علاوه بر این داستانهای...