کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاق
لغتنامه دهخدا
عاق . [ عاق ق ] (ع ص ) ناخوش دارنده . (منتهی الارب ). || آزاردهنده ٔ پدر و مادر و نافرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرکش با مادر و پدر. (غیاث اللغات ). ج ، عاقون و عَقَقه و اَعقّه و این نادر است . (از اقرب الموارد) : فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدافح...
-
واژههای مشابه
-
عاق عاق
لغتنامه دهخدا
عاق عاق . (ع اِ صوت مرکب ) حکایت آواز زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
اعق
لغتنامه دهخدا
اعق . [ اَ ع َق ق ] (ع ن تف ) عاق تر. بعوق تر. نافرمانتر. (یادداشت بخط مؤلف ). یقال : فلان اعق و احوب . (از تاج العروس ذیل حوب ): فانت طلاق و الطلاق عزیمة ثلاث و من یخرق اعق و اظلم .- امثال : اعق من ذبیه . (یادداشت بخط مؤلف ).اعق من ضب . (المزهر...
-
جستوجو در متن
-
عققة
لغتنامه دهخدا
عققة. [ ع َ ق َ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاق ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عاق شود.
-
زبهر
لغتنامه دهخدا
زبهر. [ زِ هََ ] (اِ) عاق و بیزاری پدر و مادر از فرزند. (ناظم الاطباء). عاق باشد. (جهانگیری ). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزند،و آنرا بعربی عاق گویند. (آنندراج ) (برهان قاطع).
-
زبهر کردن
لغتنامه دهخدا
زبهر کردن . [ زِ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زِبْهَر، عاق باشد و زبهر کردن بمعنی عاق ساختن فرزند و بیزاری ازاو بود. (جهانگیری ، ذیل زِبَهر). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزندان ، و آنرا بعربی عاق گویند. (برهان قاطع). عاق ساختن پدر و مادر فرزند را و بیزا...
-
پرمخیده
لغتنامه دهخدا
پرمخیده . [ پ َ م َ دَ / دِ ] (ن مف ) مخالف و خودرأی را گویند و فرزندی را نیز گفته اندکه عاق و عاصی پدر و مادر شده باشد. (برهان ). عاق وسرکش . (رشیدی ). فرزند عاق . (جهانگیری ) : بد او را یکی پرمخیده پسرز بهر جهان بر پدر کینه ور.ابوشکور.
-
پرمخیدن
لغتنامه دهخدا
پرمخیدن . [ پ َ م َ دَ ] (مص ) عاق شدن . (فرهنگ رشیدی ).
-
برمخ
لغتنامه دهخدا
برمخ . [ ب َ م َ ] (اِمص مرکب ) مخالفت و خودرأیی و عاق و عاصی شدن . (برهان ).مخالفت و خودرأیی و نافرمانی با پدر و مادر. (آنندراج ). خودخواهی و عاق شدگی و عصیان . (ناظم الاطباء).
-
برمخیدن
لغتنامه دهخدا
برمخیدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: بر + مخ + -یدن ) مخالفت و نافرمانی پدر و مادر کردن و عاق و عاصی شدن . (برهان ).
-
عق
لغتنامه دهخدا
عق . [ ع َق ق ] (ع ص ) نافرمان پدر ومادر و آزارده آنها را. (منتهی الارب ). عاق ّ. (اقرب الموارد). و رجوع به عاق شود. || (اِ) شکاف . (منتهی الارب ). هر شکافی که در ریگ و غیره باشد. || حفره ٔ عمیق در زمین . (از اقرب الموارد).
-
مخنده
لغتنامه دهخدا
مخنده . [ م ُ خ ِ دَ / دِ ] (نف ) فرزندی که سخن پدرو مادر نشنود و عاق و عاصی شود. (برهان ) (آنندراج ).غیرمطیع و نافرمانبردار و فرزند عاق شده ٔ پدر و مادر. (ناظم الاطباء). || به معنی چسبنده هم آمده است اعم از ذی حیات و غیرذی حیات . (برهان ) (آنندراج )...