کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاصي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عاصی
لغتنامه دهخدا
عاصی . (اِخ ) شیخ محمد حسن بن شیخ محمد رفیع رشتی اصفهانی ، متخلص به عاصی . از دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و از آثار اوست : جامع المصائب و وسیلة النجاة. (ریحانة الادب ج 3 ص 49). و رجوع به الذریعه ج 5 ص 70 شود.
-
عاصی
لغتنامه دهخدا
عاصی . (اِخ ) نام نهر حماة و حمص است معروف به میماس که از دریاچه ٔ قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه ٔ انطاکیه میریزد. (از معجم البلدان ص 96).
-
عاصی
لغتنامه دهخدا
عاصی . (ع ص ) گناهکار و نافرمان . ج ، عُصاة. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : بدانسته بودم همه پیش ازین که عاصی بخواهد شد او همچنین . فردوسی .چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان این چنین حکم و قضای ایزد دادار نیست . ناصرخسرو.عاصیان از گناه توبه کنندعارفان...
-
عاصی شدن
لغتنامه دهخدا
عاصی شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) عصیان کردن . طغیان ورزیدن . تمرد کردن . متمرد شدن . گناه کردن . نافرمانی کردن . (ناظم الاطباء) : چون سلیمان برفت از دنیا وی را پسری بود... خلق به وی عاصی شدند. (قصص الانبیاء ص 178).
-
علی عاصی
لغتنامه دهخدا
علی عاصی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) عاملی کفراوی . رجوع به علی کفراوی شود.
-
جستوجو در متن
-
عصاة
لغتنامه دهخدا
عصاة. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاصی . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). عُصات . رجوع به عاصی و عصات شود.
-
عواصی
لغتنامه دهخدا
عواصی . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) عَواص . ج ِ عاصی . (از اقرب الموارد). رجوع به عاصی شود. || ج ِ عاصیة. (ناظم الاطباء). رجوع به عاصیة شود.
-
عاص
لغتنامه دهخدا
عاص . [ صِن ْ ] (ع ص ) عاصی . نافرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
شزو
لغتنامه دهخدا
شزو. [ ش ُ ] (ص ) به لغت زند، گناهکار و بزهکار و عاصی . (ناظم الاطباء).
-
تقصیردار
لغتنامه دهخدا
تقصیردار. [ ت َ ] (نف مرکب ) گنهکار و مجرم و عاصی . (ناظم الاطباء). تقصیرکار.
-
عصات
لغتنامه دهخدا
عصات . [ ع ُ ] (ع ص ،اِ) عصاة. ج ِ عاصی . (غیاث اللغات ). سرکشان و نافرمانان و یاغیان . رجوع به عاصی و عصاة شود : کی بدیدندی عصات آن معجزات معصیت طاعت شد ای قوم عصات .مولوی .
-
عصیان گر
لغتنامه دهخدا
عصیان گر. [ ع ِص ْ گ َ ] (ص مرکب ) یاغی . گردنکش . سرکش . عاصی . || گناهکار. (ناظم الاطباء).
-
علی عاملی
لغتنامه دهخدا
علی عاملی . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) عاصی عاملی کفراوی . رجوع به علی کفراوی شود.
-
آثم
لغتنامه دهخدا
آثم . [ ث ِ ] (ع ص ) بزهمند. بزهکار. (مهذب الاسماء). گناهکار. مجرم . مذنب . عاصی . ج ، آثمین ، آثمون .