کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عارف اندیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عارف اندیش
لغتنامه دهخدا
عارف اندیش . [ رِ اَ ] (نف مرکب ) کسی که اندیشه ٔ عارفانه دارد. عارف دانا : عارف اندیش بود وراه شناس پارسائیش را نبود قیاس .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
عارف اردبیلی
لغتنامه دهخدا
عارف اردبیلی . [ رِ ف ِ اَ دَ ] (اِخ ) یکی از شعرای قرن هشتم و معاصر سلطان اویس جلایری بوده است . او راست : دیوانی بنام فرهادنامه . و از اشعار اوست :در این گفتن چه جاری گشت خامه نهادم نام آن فرهاد نامه .(الذریعه جزء دوم ج 9 ص 665).
-
عارف ایگی
لغتنامه دهخدا
عارف ایگی . [ رِ ف ِ ] (اِخ ) سراج حسن بن غیاث الدین علی معروف به حکیم عارف . پدر وی از کلانتران قصبه ٔ ایگ (ایجه ) بود. در ریحانة الادب آرد: در زمان اکبر شاه هندی به هندوستان رفت و در عظیم آباد ساکن گشت . وی به سال 976 هَ . ق . متولد شد. وفاتش به سا...
-
عارف شوشتری
لغتنامه دهخدا
عارف شوشتری . [ رِ ف ِ ت َ ] (اِخ ) حاج محمد طاهر. یکی از شعراء قرن چهاردهم بوده ، وفات وی به سال 1322 هَ . ق . اتفاق افتاد و او راست دیوان شعر و از جمله اشعار اوست :ای که تو بودی و وجودی نبودآدم خاکی و سجودی نبودمزرعه ٔ عالم ایجاد رابی گل روی تو نمو...
-
عارف شهابی
لغتنامه دهخدا
عارف شهابی . [ رِ ف ِ ش َ ] (اِخ ) عارف بن سعید شهابی از شعراء و خطبا و نویسندگان بود و به سال 1307 هَ . ق . در حاصبیا از حوالی دمشق متولد شد وپس از پایان تحصیل به منشیگری والی بیروت برگزیده شد و سپس بوکالت دادگستری رسید و مقالاتی در روزنامه ٔ المفید...
-
عارف شیرازی
لغتنامه دهخدا
عارف شیرازی .[ رِ ف ِ ] (اِخ ) میرزا آقا علی اکبر پسر میرزا ابوالحسن شاعر و ادیب کامل بود. مدتی در کربلا اقامت کرد و آنگاه به حیدرآباد و بمبای شتافت و عاقبت به لکهنورفت و با فقر و فاقه میگذراند تا از طرف محمد علی شاه حاکم «اود» برای او راه معاشی معین...
-
عارف عجمی
لغتنامه دهخدا
عارف عجمی . [ رِ ف ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) فتح اﷲ عجمی ازشعرای عهد سلطان سلیمان خان عثمانی قانونی است و وقایعنگار او بوده و اشعار بسیاری درباره ٔ اسفار و محاربات وی سروده است . و از آن جمله است در مدح سلطان :همه موج حلمی و عز و علاهمه چشمه ٔ علم و بذل همم...
-
عارف قزوینی
لغتنامه دهخدا
عارف قزوینی . [ رِ ف ِ ق َ ] (اِخ ) نام وی میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملاهادی وکیل است . به سال 1300 هَ . ق . / 1262 هَ . ش . در قزوین متولد شد. تحصیلات مقدماتی معمول عصر خود را که عبارت از فارسی و صرف و نحو عربی و دیگر مسائل ادبی بود...
-
عارف آباد
لغتنامه دهخدا
عارف آباد. [ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر. واقع در 68 هزارگزی جنوب خاوری کاشمر جلگه و هوای آن معتدل است . 974 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و محصول آن غلات ، باغات انگور،زیره و پنبه است . اهالی به کشاورزی گذران میکنن...
-
عارف اندرون
لغتنامه دهخدا
عارف اندرون . [ رِ اَ دَ ] (ص مرکب ) عارف دل . کسی که ضمیر او بنورعرفان روشن است : خانه آبادان برون باید نه بیرون پر نگارمردی عارف اندرون را گو برون ویرانه باش .سعدی (خواتیم ).
-
تجاهل عارف
لغتنامه دهخدا
تجاهل عارف . [ ت َ هَُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) تجاهل العارف . رجوع به ماده ٔ پیشین شود.
-
حسین عارف
لغتنامه دهخدا
حسین عارف . [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ رئیس الکتاب رومی متخلص به عارف . درگذشته ٔ 1001 هَ . ق . او راست : احسن القصص که داستان یوسف و زلیخا است . (هدیة العارفین ج 1 ص 420).
-
جستوجو در متن
-
بینش
لغتنامه دهخدا
بینش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از دیدن . قدرت دید. بینائی . بصارت . (از آنندراج ) : من رسالات و دواوین و کتب سوخته ام دیده ٔ بینش این حال ضرر بگشائید. خاقانی .هرگاه که بینش تو گردد بکمال کوری خود آن زمان توانی دیدن . عطار.باد را بی چشم گر بینش ندادف...