کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عادات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عادات
لغتنامه دهخدا
عادات . (ع اِ) ج ِ عادة. رجوع به عادت و عادة شود : در این دخمه خفته ست شداد و عادکزو رنگ و رونق گرفت این سواد. نظامی .برانداختم دخمه ٔ عاد راگشادم در قصر شداد را. نظامی .و رجوع به عاد شود.
-
جستوجو در متن
-
آلافرانک
لغتنامه دهخدا
آلافرانک . [ ف ِ ] (از فرانسوی ، ص مرکب ) آلافرنگ . چون مردم فرانسه از جامه و عادات .
-
بالپر
لغتنامه دهخدا
بالپر. [ پ َ ] () قبول عادات نیکو. (ناظم الاطباء). (اما در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد).
-
کودک سرشتی
لغتنامه دهخدا
کودک سرشتی . [ دَ س ِ رِ ] (حامص مرکب ) اخلاق و عادات کودکان داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
دجم
لغتنامه دهخدا
دجم . [ دَ ] (ع اِ) دوستان و یاران . || خوها. واحد آن دجمة است . (منتهی الارب ). عادات . (از اقرب الموارد).
-
خوارق
لغتنامه دهخدا
خوارق . [ خ َ رِ ] (ع اِ) ج ِ خارق و خارقة. (یادداشت بخط مؤلف ). افعال و خصائل که خلاف عادات دیگر مردان باشد. مجازاً،کرامات اولیاء. (غیاث اللغات ).- خوارق عادت ؛ افعالی که خلاف عادات است و مجازاً کرامات اولیاء.
-
شاویة
لغتنامه دهخدا
شاویة. [ ] (اِخ ) نامی است که عرب به بربران ساکن کوه اوراس در الجزایر [ حدود صحراء ] داده اند. این قوم بعدها اسلام پذیرفتند ولی بسیاری از عادات دین قدیم خود را حفظ کرده اند.
-
پالی کار
لغتنامه دهخدا
پالی کار. (اِخ ) نام سربازان چریک یونانی در جنگ استقلال یونان . || امروز این نام بر کسانی از یونانیان اطلاق می شود که به عادات و سنن قدیمه و البسه ٔ ملی خود پای بند باشند.
-
روباه صفت
لغتنامه دهخدا
روباه صفت . [ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه در افعال و عادات و حرکات و رفتار مانند روباه باشد. در حیله گری و مکاری و نیرنگ بازی چون روباه . روباه طبع. و رجوع به روباه طبع شود.
-
روباه وار
لغتنامه دهخدا
روباه وار. (ق مرکب ) چون روباه . مانند روباه . در رفتار و عادات و حرکات و افعال چون روباه : روباه وار بر پی شیران نهند پی تا آید از کفلگه شیران کبابشان .خاقانی .
-
قانون گو
لغتنامه دهخدا
قانون گو. (نف مرکب ) صاحب منصبی که مکلف باشد به نوشتن و تصریح کردن قواعد سلطنت و نیز صاحب منصب در هر ناحیه ای که آشنا باشد به قواعد و عادات و رسوم و طبیعت و محصولات آن ناحیه . (ناظم الاطباء).
-
نامیمون
لغتنامه دهخدا
نامیمون . [ م َ / م ِ مو ] (ص مرکب ) منحوس . شوم . نحس . منفور. ناپسند. ناپسندیده . مشؤوم . نامبارک : و اهالی روزگار بر سؤتدبیر و فساد عادات و خبث خیال و اعمال ...و رسوم نامیمون او وقوف دارند. (جهانگشای جوینی ).
-
مروءة
لغتنامه دهخدا
مروءة. [ م ُ ءَ ] (ع اِمص ) مردمی . ج ، مرؤات . (دهار). نخوت و کمال مردانگی ، و آن آدابی است نفسانی که با مراعات آن انسان به محاسن اخلاقی و عادات و رفتار نیکو دست می یابد. (از اقرب الموارد). جوانمردی . و رجوع به مروت شود.
-
منتوف
لغتنامه دهخدا
منتوف . [م َ ] (ع ص ) از بیخ برکنده شده . (ناظم الاطباء). موی یا پر از بیخ برکنده . (از اقرب الموارد). || مولع برای کندن ریش خود و بدان از مخنث کنایه کنند، زیرا این کار از عادات اوست . (از اقرب الموارد).