کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاجین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ژتن
لغتنامه دهخدا
ژتن . [ ژِ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) قطعه ٔ عاجین یا فلزین یا کائوچوکی و غیره که بجای پول در قمارها یا کافه ها بکار دارند.
-
پای آورنجن
لغتنامه دهخدا
پای آورنجن . [ رَ ج َ ] (اِ مرکب ) خلخال . (السامی ). پاآورنجن . پااورنجن : ... غنده را پای باید سپس پای آورنجن . پای آورنجن عاجین ؛ وقف .
-
کمان دسته
لغتنامه دهخدا
کمان دسته . [ ک َ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) دسته ٔ کمان . قبضه ٔ کمان : بر آهن ز چوب و سرو کرده کارکمان دسته و گوشه عاجین نگار.اسدی .
-
یوسف آباد
لغتنامه دهخدا
یوسف آباد. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان ، واقع در 9000گزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد، کنار راه اتومبیل رو فرعی اسدآباد به عاجین ، با 231 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل رو است . مرتع مرغوبی دارند...
-
ده نو
لغتنامه دهخدا
ده نو. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان . واقع در 8هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد کنار راه اتومبیل رو فرعی اسدآباد به عاجین . سکنه ٔ آن 384 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ ...
-
مهرگ
لغتنامه دهخدا
مهرگ . [ م ُ رَ ] (اِ) مهره : برای فاطمه قلاده ای بخر از مهرگ یمانی وبرای کودکان دو دست اورنج عاجین . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 58). بار و میوه ٔ او بر هم نهاده باشد بمانند مهرگ برپیوسته . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 228).
-
پیلستگین
لغتنامه دهخدا
پیلستگین . [ ل َ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به پیلسته . عاجین . چیز ساخته از پیلسته و عاج . (فرهنگ نظام ) : یکی پیلستگین منبر مجره زده گردش نُقَط در آب روین . منوچهری .مزن پیلستگین دو دست بر روی مکن از ماه تابان عنبرین موی . فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).ب...
-
یشک
لغتنامه دهخدا
یشک . [ ی َ ] (اِ) دندان بزرگ بود از آن ِ ددان . (لغت فرس اسدی ). چهار دندان بزرگ پیشین بهایم و سباع . (یادداشت مؤلف ). ناب و دندان بزرگ جانوران سبع و وحشی . (ناظم الاطباء). دندان بزرگ شیر و فیل و گرگ و اسب و سگ که به عربی ناب و به هندی کچلی وکیلا گ...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) کنار. (ناظم الاطباء). کران . کرانه .طرف . جانب . مقابل میان و وسط. جیزة. خُصم . سِقط. شَفا. عَروض . کُلتة. نُبذة. (منتهی الارب ) : یکی باغ پیش اندر آمد فراخ برآورده از گوشه ٔ باغ کاخ . فردوسی .چون کشتی پر آتش و گرداندر آب نی...