کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاجز شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاجز شدن
لغتنامه دهخدا
عاجز شدن . [ ج ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) درماندن . فروماندن : بفعل نکو جمله عاجز شدندفرومایه دیوان ز پر مایه جم . ناصرخسرو.نبینی که چون گربه عاجز شودبرآرد به چنگال چشم پلنگ . سعدی .مرو زیر بار گنه ای پسرکه حمال عاجز شود در سفر. سعدی (بوستان ).چنان در حصا...
-
واژههای مشابه
-
عاجز آمدن
لغتنامه دهخدا
عاجز آمدن . [ ج ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) ناتوان ماندن . قادر نبودن . توانا نبودن : چنان نبشتی که از آن نیکوتر نبودی چنانکه دبیران استاد در انشاء آن عاجز آمدندی . (تاریخ بیهقی ).آن را که مصطفی چو همه عاجز آمدنددر حرب روز بدر بدو داد رایتش . ناصرخسرو.رشته...
-
عاجز سرابی
لغتنامه دهخدا
عاجز سرابی . [ ج ِ زِ س َ ] (اِخ ) شاعری است و دیوان او به چاپ رسیده است . رجوع به دانشمندان آذربایجان و نگارستان و الذریعه ج 9 ص 662 شود.
-
عاجز کردن
لغتنامه دهخدا
عاجز کردن . [ ج ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) درمانده کردن . ناتوان ساختن : کمالت عاجزم کرد و عجب نیست که تو هم عاجزی اندر کمالت . خاقانی .موران به اتفاق شیر را عاجز کنند. (مجالس سعدی ص 23).
-
عاجز مرندی
لغتنامه دهخدا
عاجز مرندی . [ ج ِ زِ م َ رَ ] (اِخ ) شاعری آذربایجانی است ونام او حاج میرزا یوسف است . تربیت او را در دانشمندان آذربایجان معرفی کرده است . (الذریعه ج 9 ص 662).
-
جستوجو در متن
-
زله
لغتنامه دهخدا
زله . [ زِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) در تداول ، بمعنی ستوه و عجز می آید.- زله آمدن ؛ به ستوه آمدن . عاجز شدن . به تنگ آمدن . زله شدن . بجان آمدن .- زله آوردن ؛ عاجز کردن . به تنگ آوردن . به ستوه آوردن .- زله شدن ؛ زله آمدن . عاجز شدن . در تنگنا قرار گرف...
-
اشباه
لغتنامه دهخدا
اشباه . [ اِ ] (ع مص ) مانند شدن به ... (ازمنتهی الارب ). با چیزی مانند شدن . ماننده شدن . (زوزنی ). با چیزی مانیدن . (تاج المصادر بیهقی ): اشبهه ؛ مانند او شد. (منتهی الارب ). || عاجز و ضعیف گشتن : اشبه امه ؛ عاجز و ضعیف گردید. (منتهی الارب ).
-
ارتتاج
لغتنامه دهخدا
ارتتاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بسته شدن در کلام و عاجز گشتن .
-
ابلال
لغتنامه دهخدا
ابلال . [ اِ ] (ع مص ) بِه ْ کردن از بیماری . || از بیماری بِه ْ شدن . || نجات یافتن . رستگار شدن . || سیر کردن در زمین . || بابار شدن و میوه آوردن درخت . || عاجز شدن از فساد و بدی و بازایستادن . || گریختن و گم شدن . || غالب شدن . || اءَبَل َّ العود؛...
-
لنگ شدن
لغتنامه دهخدا
لنگ شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از یک پای عاجز شدن . شل شدن . در پای کوتاهی یا شکستگی یافتن . اقعاد. (منتهی الارب ). || لنگ شدن کاری ؛ تعطیل شدن آن . به علتی معوق و معطل ماندن آن . متوقف ماندن آن .- لنگ شدن کاروان یا قافله ؛ اقامت کردن آن در منز...
-
ترییر
لغتنامه دهخدا
ترییر. [ ت َ ] (ع مص )غالب شدن فربهی بر قوم . || با ارزانی و فراخ سالی شدن شهرها. || فربه شدن شتربچگان بحدی که از جنبش عاجز گردند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربه شدن و غالب شدن فربهی بر قوم . || در ارزانی و فراخی رسیدن قوم (...
-
استبهام
لغتنامه دهخدا
استبهام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). استبهام امر؛ بسته و مشتبه شدن کار بر کسی . (از منتهی الارب ). || گنگ گردیدن و حرف زدن نتوانستن . (منتهی الارب ). بسته شدن سخن . || پنهان گشتن . || سخن پیدا و فصیح گفتن نتوانستن . ...
-
استعایه
لغتنامه دهخدا
استعایه . [ اِ ت ِ ی َ ] (ع مص ) درماندن در کار و عاجز شدن و نیکو کردن نتوانستن . (منتهی الارب ).