کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عابث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عابث
لغتنامه دهخدا
عابث . [ ب ِ ] (ع ص ) بازی کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است .مولوی .روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم . (جهانگشای جوینی ).
-
واژههای همآوا
-
عابس
لغتنامه دهخدا
عابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن سعید المرادی . قاضی و ازوالیان و پیشوایان بود. مسلمةبن مخلد به سال 49 هَ . ق . وی را شرطگی مصر سپس ولایت دریا داد و عابس در مرزها غزو کرد. دیگر بار وی را مسلمة به سال 57 بشرطگی بازگرداند و به سال 60 خلیفتی خویش در فسطاط بدو ...
-
عابس
لغتنامه دهخدا
عابس . [ ب ِ ] (اِخ ) نام شمشیرعبدالرحمان بن سلیم کلبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عابس
لغتنامه دهخدا
عابس . [ ب ِ ] (ع ص ) ترشروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اعبث
لغتنامه دهخدا
اعبث . [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) بازیگرتر.- امثال :اعبث من قرد .
-
جستوجو در متن
-
خطوب
لغتنامه دهخدا
خطوب . [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خطب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). رجوع به خطب در این لغت نامه شود : با لشکری خبیر بتجارب خطوب ، و بصیر بعواقب حروب بدان حدود رفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). روی بدفع حوادث و تدارک خطوب ...