کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عائد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عائد
لغتنامه دهخدا
عائد. [ ءِ ] (اِخ ) ابن ثعلبةبن وبرة البلوی صحابی . وی از کسانی است که در تحت الشجرة بیعت کرد و شاهد فتح مصر بود و به سال 53 هَ . ق . در برلس شهید شد. (الاعلام زرکلی ).
-
عائد
لغتنامه دهخدا
عائد. [ ءِ ] (ع ص ) بازگردنده . || زیارت کننده ٔ بیمار. ج ، عَود، عُوَّد، عُوّاد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). || (اِ) آنچه به کسی مسترد شود و بازگردد از وجوه نقد و جز آن . (ناظم الاطباء). رجوع به عاید شود.
-
واژههای مشابه
-
عائد شدن
لغتنامه دهخدا
عائد شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول فارسی زبانان نصیب گشتن . به دست آمدن . سود بردن .
-
جستوجو در متن
-
عود
لغتنامه دهخدا
عود. (ع ص ، اِ) ج ِ عائد. (اقرب الموارد). رجوع به عائد شود.
-
عود
لغتنامه دهخدا
عود. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به عائد شود.
-
عواد
لغتنامه دهخدا
عواد. [ ع ُوْ وا ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عائد شود.
-
عاید
لغتنامه دهخدا
عاید. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به عائد شود.
-
عود
لغتنامه دهخدا
عود. [ ع ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عائد شود. || ج ِ عائدة. (اقرب الموارد). رجوع به عائدة شود.
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن فصیل بن عائد تمیمی ، مکنی به ابوخالد. از صحابیان بود. رجوع به عمران تمیمی شود.
-
عائدة
لغتنامه دهخدا
عائدة. [ ءِ دَ ] (ع ص ) مؤنث عائد. (منتهی الارب ) : در عبادت رفتن تو فائده فائده ٔ آن باز با توعاده . مولوی .ورجوع به عائد شود. || (اِمص ) نیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مهربانی . (منتهی الارب ). || عطا. بخشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : مائد...
-
بازگردنده
لغتنامه دهخدا
بازگردنده .[ گ َ دَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) رجوع کننده . عائد. عائده . تواب ؛ بازگردنده ٔ از گناه . تائب . (منتهی الارب ).
-
عمران تمیمی
لغتنامه دهخدا
عمران تمیمی . [ ع ِ ن ِ ت َ ] (اِخ ) ابن فَصیل بن عائد تمیمی ، مکنی به ابوخالد. وی از صحابیان بود و گویند که او از صحابیانی است که به هرات رفتند. رجوع به الاصابه ٔ ابن حجر، ترجمه ٔ شماره ٔ 6009 شود.
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) مرنی ، ابن عمروبن هلاک مرنی صحابی بود و با برادرش عائد درک فیض حضور حضرت رسول کرد و سپس در بصره سکونت گزید و برخی از احادیث شریف روایت کرد. رجوع به الاصابة ج 2 قسم اول و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.