کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عا
لغتنامه دهخدا
عا. (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
آآ
لغتنامه دهخدا
آآ. (اِخ ) (کلمه ٔ آلمانی به معنی آب ) نام عده ٔ بسیاری از رودخانه های ممالک سلت و آلمان . || نام رودخانه ٔ ساحلی فرانسه (دریای شمال ) که کشت و زرع سنتومر بدوست . طول آن 80 هزار گز.
-
آء
لغتنامه دهخدا
آء. (ع اِ) ج ِ آءة.
-
ا ا
لغتنامه دهخدا
ا ا. [ اِ اِ ] (اِ) در زبان کودکان شیرخواره عَذَرَه . اِاِنه . کِه کِه ، تعبیری است مَثلی . و معنی آنکه هر دو صورت امر بد و مکروه است .
-
اع
لغتنامه دهخدا
اع . [ اُ ] (ع اِ صوت ) صدای حالت قی : در کشتی بودم دیدم دریا طوفانی است و صدای اُع از هر مسافری بلند است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به اع اع شود.
-
جستوجو در متن
-
طعام
لغتنامه دهخدا
طعام . [ طَع ْ عا ] (ع ص ) بسیار طعام دهنده .
-
ادعی
لغتنامه دهخدا
ادعی . [ اَ عا ] (ع ن تف ) خواننده تر.
-
عوعاة
لغتنامه دهخدا
عوعاة. [ ع َ ] (ع مص ) زجر کردن گوسپند را به کلمه ٔ «عا» و نحو آن . (از منتهی الارب ). راندن گوسپندان و زجر کردن آنها به کلمه ٔ «عا». (از ناظم الاطباء). «عا» گفتن . (از اقرب الموارد). معاعاة. رجوع به معاعاة شود. || (اِ) غوغاء. (اقرب الموارد). عوعاء. ...
-
نعالی
لغتنامه دهخدا
نعالی . [ ن َع ْ عا ] (حامص ) شغل و عمل نَعّال . نعلبندی .
-
طعانة
لغتنامه دهخدا
طعانة. [ طَع ْ عا ن َ ] (ع ص ) تأنیث طَعّان . رجوع به طَعّان شود.
-
طماعی
لغتنامه دهخدا
طماعی . [ طَ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ طَمِع. (منتهی الارب ).
-
وعی
لغتنامه دهخدا
وعی . [ وَ عا ] (ع مص ) وَعْی . آواز و فریاد کردن . (منتهی الارب ).
-
حق المرعی
لغتنامه دهخدا
حق المرعی . [ ح َق ْ قُل ْ م َ عا ] (ع اِ مرکب ) حق المرتع.