کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظَلَّتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ظلة
لغتنامه دهخدا
ظلة. [ ظَل ْ ل َ ] (ع اِمص )اقامت به جائی . || صحت . سلامت . تندرستی .
-
ظلة
لغتنامه دهخدا
ظلة. [ ظِل ْ ل َ ] (ع اِ)سایبان . آله . آله گاه . باران گریز. عالة : چون بت سنگین شما را قبله شدلعنت و کوری شما را ظله شد.مولوی .
-
ظلة
لغتنامه دهخدا
ظلة. [ ظُل ْ ل َ ] (ع اِ) سایه بان . سایه وان . سایبان تنگ که فراخ نباشد. سایه پوش . باران گریز. آله . آله گاه . عالة. || سقف . || اول ابر که سایه افکند بر تو. || هر درخت که سایه افکند بر تو. || هرچه بدان از حرارت و برودت پناه برند. || صُفّة. || صفه ...
-
ذلت
لغتنامه دهخدا
ذلت . [ ذِل ْ ل َ ] (ع مص ) ذُل ّ. ذُلالَة. مذلت . ذَلالَت . خوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). موهون گردیدن . خواری . (نطنزی ). هوان . حقارت . مهانت . زبونی . مقابل ، عزّت . ارج ، ارجمندی : تعزّ من تشاء و تذل ّ من تشاء. (قرآن 26/2).
-
ذلة
لغتنامه دهخدا
ذلة. [ ذِل ْ ل َ / ذُل ْ ل َ ] (ع مص ) رجوع به ذلت شود.
-
زلت
لغتنامه دهخدا
زلت . [ زَل ْ ل َ ] (ع اِ) لغزش و لغزیدن ... که عبارت است از کار ناپسندیده و این لفظ را به طریق ادب استعمال کنند، چنانکه زلت انبیاء(ع ). (از غیاث اللغات ). پالغز و لغزش پای . (ناظم الاطباء). عثرت . هفوت . ذنب . خطیئه . خطا. گناه . لغزش . لغزش پای . ل...
-
زلت
لغتنامه دهخدا
زلت . [ زِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیاکلا است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 330 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
زلط
لغتنامه دهخدا
زلط. [ زَ ] (ع اِ) رفتار و شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) به شتاب رفتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلعیدن . || برهنه کردن کسی خود را از همه ٔ لباسی که در بر دارد. عریان کردن خود. کاملاً لخت شدن . || (اِمص ) مسکنت...
-
زلة
لغتنامه دهخدا
زلة. [ زَل ْ ل َ ] (ع اِ) لغزش پای در گل و لغزش در سخن . اسم است زلیل را. (منتهی الارب ). لغزش پای در گل . سقط و خطا و لغزش در سخن . ج ، زلات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گناه و خطای بی اراده . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). گناه . (دهار). خ...
-
زلة
لغتنامه دهخدا
زلة. [ زَل ْ ل َ / زُل ْ ل َ ] (ع اِ) نیکویی و هنر و کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زلة
لغتنامه دهخدا
زلة. [ زِل ْ ل َ ] (ع اِ) سنگریزه یا سنگریزه های تابان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوع و هیأت لغزش . (ناظم الاطباء).
-
زلة
لغتنامه دهخدا
زلة. [ زُل ْ ل َ ] (ع اِ) تاسه . تنگی نفس و دمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ضلة
لغتنامه دهخدا
ضلة. [ ض َل ْ ل َ ] (ع اِمص ) سراسیمگی . (منتهی الارب ). حیرت . || غیبت ، به خیر باشد یا به شر. (منتهی الارب ). || گمراهی . (منتهی الارب ).
-
ضلة
لغتنامه دهخدا
ضلة. [ ض ِل ْ ل َ ] (ع اِمص ) گمراهی . (منتهی الارب ). گمرهی . ضلال . ضلالت . || ذهب دمه ضلةً؛ رایگان رفت خون او. (منتهی الارب ). || و هو ابنه لِضلة؛ او فرزند زناست . || هو تبع ضلة (بالاضافه و بالنعت )؛ آن بلایی است بی خیر. (منتهی الارب ).
-
ضلة
لغتنامه دهخدا
ضلة. [ ض ُل ْ ل َ ] (ع اِمص ) رهنمونی کامل . (منتهی الارب ). حذق در دلالت .