کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظَلَمَکَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خلطاء
لغتنامه دهخدا
خلطاء. [ خ ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خلیط. رجوع به خلیط در این لغت نامه شود. انبازان . || بهم آمیختگان . (یادداشت بخط مؤلف ):قال لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه و اًِن َّ کثیراً من الخلطاء لیبغی بعضهم علی بعض . (قرآن 24/38).
-
تبرید
لغتنامه دهخدا
تبرید. [ ت َ ] (ع مص ) سرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). خنک گردانیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). سرد و خنک گردانیدگی . (ناظم الاطباء): تبرید آب ؛ خنک گردانیدن آنرا. (از قطر المحیط). ببرف آمیختن آنرا. (...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبداﷲ مشقی مکنی به ابوالحسن . او مؤدب پسر المعزباﷲ و از خواص عبداﷲبن معتز بود و در بغداد کتب ابن الزبیر را روایت کرد و اسماعیل صفار و جز او از وی روایت کردند. او مردی صدوق است و مرزبانی مرگ وی را در سال 306 هَ . ق ...