کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظهیرالدولة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) خسروشاه بن بهرام شاه غزنوی ، مکنی به ابوشجاع . رجوع به خسروشاه شود.
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به مسعودبن محمود غزنوی شود.
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به نظام الملک بن نظام الملک شود. (لباب الالباب ج 2).
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) علیخان ، ملقب به صفاعلیشاه . داماد ناصرالدین شاه و مرید صفی علیشاه . (متوفی 1342 هَ . ق .). مقبره ٔ او در شمیران معروف و مدفن عده ای از دانشمندان و رجال است .
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) محمدابراهیم خان برادرزاده ٔ آغامحمدخان قاجار. حاکم کرمان . (متوفی 1240 هَ . ق .).
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) پشتیبان دولت .
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَ ل َ ](اِخ ) ممدوح مسعودسعد. رجوع به شواهد ظهیر و رجوع به ابراهیم بن سلطان مسعودبن سلطان محمود غزنوی شود.
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَ رُدْ دَل َ ] (اِخ ) ابومنصور وشمگیر. رجوع به وشمگیر شود.
-
ظهیرالدولة
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدولة. [ ظَرُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به بیستون بن وشمگیر شود.
-
جستوجو در متن
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ظهیرالدوله وشمگیر... رجوع به وشمگیر... شود.
-
ماهان مه
لغتنامه دهخدا
ماهان مه .[ م ِه ْ ] (اِخ ) لقب وشمگیر ابومنصور ظهیرالدوله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به وشمگیر شود.
-
جواد اصفهانی
لغتنامه دهخدا
جواد اصفهانی . [ ج َ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) شاعری است . مؤلف مجمعالفصحاء درباره ٔ وی نویسد: جواد اصفهانی از راتبه خواران ظهیرالدوله ابراهیم خان حکمران کرمان بوده و در سال 1223 هَ . ق . رحلت نموده . او راست :پیرانه سر ز عشق جوانی چنان شدم کاندر جهان فسان...
-
بیستون
لغتنامه دهخدا
بیستون . [ س ُ ] (اِخ ) ابن وشمگیربن مرداویج بن زیاربن وردانشاه گیلانی . سومین از امرای آل زیار و لقب او بیستون ظهیرالدوله است و مکنی به ابومنصور (357 - 366 هَ . ق .). وی مدتی در ری علم اقتدار برافراخت . رجوع به الاَّثار الباقیه ص 133 و حبیب السیر و ...
-
درویش
لغتنامه دهخدا
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) (غلامحسین ...) معروف به درویش خان (1251 - 1305 هَ . ق .). آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد تهران ، پدرش بشیر طالقانی کارمند اداره ٔ پست و با موسیقی آشنا بود و پسر را در حدود 10 یا 11 سالگی به دسته ٔ موزیک دارالفنون سپرد، ...