کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظروف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظروف
لغتنامه دهخدا
ظروف . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظَرف : و چندان نثارها و هدیه ها و ظروف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت . (تاریخ بیهقی ).|| (ص ، اِ) ج ِ ظریف . رجوع به ظریف شود.
-
واژههای مشابه
-
ظروف مرتبطه
لغتنامه دهخدا
ظروف مرتبطه . [ ظُ ف ِ م ُ ت َ ب ِ طَ / طِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) ظروفی که از قسمت تحتانی به توسط مجرائی به یکدیگر متصل باشند به نحوی که چون در یکی مایعی ریزند به دیگر ظروف درآید و با وجود اختلاف شکل آنان در همگی به یک سطح قرار گیرد.
-
واژههای همآوا
-
ذروف
لغتنامه دهخدا
ذروف . [ ذُ ] (ع مص ) ذرف . ذَرفان ذریف . تذراف . اشک ازچشم رفتن . روان گردیدن سرشک . رفتن اشک و جز آن . (زوزنی ). دویدن و بردویدن چیزی روان چون اشک و جز آن .
-
زروف
لغتنامه دهخدا
زروف . [ زَ ] (ع ص ) ناقه ٔشتاب رو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).ماده شتر شتاب رو. یقال : ناقة زروف . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نقره کار
لغتنامه دهخدا
نقره کار. [ ن ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه از نقره ظروف و آلات و زیورها سازد. که ظروف را آب نقره دهد. نقره ساز.
-
چینی ساز
لغتنامه دهخدا
چینی ساز. (نف مرکب ) آنکه چینی سازد. که ساختن ظروف لعابدار از خاک چینی کار دارد. که کارش ظروف لعابدار ساختن از خاک چینی است .
-
کانازاوا
لغتنامه دهخدا
کانازاوا. (اِخ ) شهری است در ژاپون و 164000 تن سکنه دارد. صادراتش ظروف چینی است .
-
آنیه
لغتنامه دهخدا
آنیه . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ اِناء. ظروف . آبدانها.
-
لالجین
لغتنامه دهخدا
لالجین . [ ل َ ] (اِخ ) دیهی به همدان . محل ساختن ظروف سفالین فیروزه ای .
-
مجمعه
لغتنامه دهخدا
مجمعه . [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. (ناظم الاطباء). طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند.سینی بزرگ . مجموعه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مرتبطه
لغتنامه دهخدا
مرتبطه . [ م ُ ت َ ب ِ طَ ] (ع ص ) بهم پیوسته و با هم مربوط که بهم راه و رابطه دارند.- ظروف مرتبطه ؛ ظرفهائی که بهم راه دارند و مایعات داخل آنها در یک سطح است . رجوع به ظروف مرتبطه شود.
-
مرغی
لغتنامه دهخدا
مرغی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به مرغ . رجوع به مرغ شود.- چینی و کاسه و ظروف مرغی ؛ نوعی چینی و ظروف بسیار لطیف قدیم که صورت گلها و مرغها از نقوش آن است و گرانبهاست . (یادداشت مرحوم دهخدا).|| مرغ فروش . کسی که حرفه اش فروش مرغ باشد.