کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظرفیت 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ظرفیت نداشتن
لغتنامه دهخدا
ظرفیت نداشتن . [ ظَ فی ی َ ن َ ت َ ] (مص مرکب منفی ) حوصله نداشتن . || استعداد نداشتن . محسن تأثیر گوید : مغلوب گشت دلبر غالب حریف من ظرفیتی نداشت نگار ظریف من .(از آنندراج ).
-
بی ظرفیت
لغتنامه دهخدا
بی ظرفیت . [ ظَ فی ی َ ] (ص مرکب ) بدون گنجایش . بی استعداد. بی قوت . || آنکه تحمل شداید یا خوشبختی را ندارد. رجوع به ظرفیت شود.
-
جستوجو در متن
-
مبدء
لغتنامه دهخدا
مبدء.[ م ُ دَءْ ] (ع اِ) صیغه ٔ اسم ظرف از باب افعال بمعنی محل آغاز کردن و جای آشکار کردن و از این لفظ در هر سه وضع مذکور گاهی ذات حق تعالی مراد باشد و در صورت ظرفیت بمعنی مطلع غزل و قصیده نیز می آید. (غیاث ) (آنندراج ). || (ص ) اسم مفعول از «ابداء»....
-
میدان
لغتنامه دهخدا
میدان . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از می + دان ، پسوند ظرفیت چنانکه گلدان ، جای گل وشمعدان ، جای شمع. ظرف و آوند شراب و پیاله ٔ شرابخواری . (از شعوری ج 2 ورق 357) (از ناظم الاطباء). ظرف و اوانی شراب را گویند. (برهان ). در فارسی به معنی ظرف می است ...
-
خورند
لغتنامه دهخدا
خورند. [ خوَ / خ ُ رَ ] (اِ) درخور. زیبا. لایق . سزاوار. شایسته . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). متناسب . (یادداشت مؤلف ) : اگر به همتش اندر خورند بودی جای جهانْش مجلس بودی سپهر شادروان . قطران (از انجمن آرای ناصری ).- ا...
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی الحدیث : لا صدقةَ فی الابل الجارة و هی رکائب القوم لان الصدقة فی السوائم . (منتهی الارب )...
-
فی
لغتنامه دهخدا
فی . (ع حرف جر) حرف جر است . (منتهی الارب ). حرف جر است و ده معنی دارد: یکی معنی ظرفیت حقیقی « : غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین » (قرآن 2/30-4)، یا ظرفیت مجازی مانند« : رأیت الناس یدخلون فی دین اﷲ افواجاً» (قرآن 2/110...
-
بحل
لغتنامه دهخدا
بحل . [ ب ِ ح ِ ] (ص مرکب ) (از: ب + حل ) [ ح ِل ل و در تداول فارسی ح ِل ] کلمه ای است که در طلب آمرزش و مغفرت و معذرت و عذرخواهی استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). بخشیدن جرم . عفو کردن گناه . (آنندراج ). معاف . (آنندراج ). صاحب غیاث اللغات گوید: چون ...
-
کلر
لغتنامه دهخدا
کلر. [ کْل ُ / ک ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از عناصر و علامت اختصاری آن در شیمی «Cl» است و در حرارت عادی بصورت گاز و به رنگ مایل به سبز و بوی آن قوی و خفه کننده است و آن را از الکترولیز کردن (تجزیه ٔ الکتریکی ) نمک طعام (کلرور دو سدیم ) بدست می آورند...
-
رضائیه
لغتنامه دهخدا
رضائیه . [ رِ ئی ی َ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ) ارومیه . ارمیه . چیچست . نام اصلی آن دریاچه ٔ ارومیه است که دریاچه ای است واقع در 70هزارگزی باختر تبریز (اسکله ٔ شرفخانه ) و 21هزارگزی خاور ارومیه (اسکله ٔ گلمنخانه ) و بزرگترین ِ دریاچه های ایران می باشد.موقع...
-
گلزار
لغتنامه دهخدا
گلزار. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) (از: گل + زار = سار، پسوند مکان ). رجوع به دارمستتر شود. کردی گولزار . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلستان . (برهان ) (آنندراج ). گلشن . (صحاح الفرس ). لفظ زار در کلمه ٔ گلزار از عالم لاله زار و کشت زار برای کثرت و ظرفیت...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ع َ لا ] (ع جرف جر) بر. (ناظم الاطباء). برای استعلا بکار رود. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (مغنی اللبیب ). مانند« : و علیها و علی الفلک تحملون ». (قرآن 22/23). (منتهی الارب ). برای استعلا آید، خواه حقیقی باشد مانند «علی الف...
-
مجاز
لغتنامه دهخدا
مجاز. [ م َ ] (ع اِ) راه گذر. (منتهی الارب ). راه گذر و راه و طریق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راه و جای گذشتن . (غیاث ) (آنندراج ). || راهی که در آن از طرفی به طرف دیگر عبور می کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گلوگاه . بغاز. بوغاز....
-
غده ٔ زیرمغزی
لغتنامه دهخدا
غده ٔ زیرمغزی . [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غده ٔ نخامی یا هیپوفیز . عضو کوچکی است که در قسمت درونی و پائین جمجمه در روی استخوان شب پره در یک فرورفتگی به نام «زین ترکی » است و به وسیله ٔ ساقه ٔ نخامی به مغز چسبیده و برآمدگی از ب...