کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظبیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظبیان
لغتنامه دهخدا
ظبیان . [ ظَ ب َ ] (اِخ ) (رأس ...) کوهی است در یمن .
-
ظبیان
لغتنامه دهخدا
ظبیان . [ ظَب ْ ] (اِخ ) پدر عالیه است که به قولی از ازواج رسول بود و پیامبر او را طلاق گفت .
-
واژههای همآوا
-
ذبیان
لغتنامه دهخدا
ذبیان . [ ] (اِخ ) ابن بغیض یکی از اجداد حذیفةبن بدربن عمروبن جویة. از اجداد اعصربن سعدبن قیس . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 6 ص 64 س 1 شود.
-
ذبیان
لغتنامه دهخدا
ذبیان . [ ] (اِخ ) ابن ذبیان . در سیرت عمربن عبدالعزیز تصنیف الحافظ جمال الدین ابی الفرج عبدالرحمن بن جوزی در جواب عمربن عبدالعزیز بنامه ٔ عمربن الولیدبن عبدالملک گوید خطاب به او: فامّک بنانة امة السکون کانت تطوف فی سوق حمص و تدخل فی حوانیتها. ثم ّ ا...
-
ذبیان
لغتنامه دهخدا
ذبیان . [ ذِ / ذُب ْ ](اِخ ) قبیله ای است از عرب . و سمعانی گوید نام چند بطن از عرب و از آن قبیله است ذبیانی شاعر معروف مادح نعمان بن منذر زیادبن معاویة. و رجوع به الموشح مرزبانی ص 66 و 100 و فهارس عقدالفرید ج 1 و ج 2 و ج 4 و ج 6 و عیون الاخبار ج 1 و...
-
ذبیان
لغتنامه دهخدا
ذبیان . [ ذِب ْ ] (اِخ ) شهری است بدانسوی بلقاء به ودای اردن .
-
ذبیان
لغتنامه دهخدا
ذبیان .[ ذِب ْ ] (اِخ ) دسته ای از واحه ها بالجزایر در ایالت قسطنطین بدانسوی اورس .
-
جستوجو در متن
-
نابی
لغتنامه دهخدا
نابی . (اِخ )بن ظبیان . محدثی است . (منتهی الارب ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن .[ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن ظبیان . تابعی است .
-
ابوهند
لغتنامه دهخدا
ابوهند. [ اَ ؟ ] (اِخ ) الهمدانی . محدث است . او از ابی ظبیان و از او محمدبن قیس روایت کند.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظبیان ، مکنّی به ابوالحسن ، تابعی است . و رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
-
ابوعمر
لغتنامه دهخدا
ابوعمر. [ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) جمیل بن معمربن صباح بن ظبیان بن حن ّ.شاعر مشهور عرب صاحب بثینه . رجوع به جمیل ... شود.
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عمران بن ابی طیبان (شاید ظبیان ). راوی بود و از حضرت جعفرصادق (ع ) روایت کرد. (از تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 283).