کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طی الارض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طی الارض
لغتنامه دهخدا
طی الارض . [ طَی ْ یُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) نوردیدن زمین . نوعی کرامت که بجای گام برداشتن و رفتن زمین در زیر پای آدمی بتندی پیچیده شود و او بمقصد خویش هرچند دور باشد در مدتی بسیار کم رسد: و یذکر ان الارض تطوی له [ میمون القداح ] فیمضی الی این احب فی ا...
-
واژههای مشابه
-
طی کردن
لغتنامه دهخدا
طی کردن . [ طَی ی / طِی ی / طَ / طِک َ دَ ] (مص مرکب ) سپردن . بسپردن . بگذاشتن . پیمودن .قطع کردن . بریدن راهی را: شبح المفازة؛ طی کرد بیابان را. (منتهی الارب ). طوی البلاد طیاً؛ طی کرد زمین را. (منتهی الارب ). || نوردیدن . درنوردیدن . نَوشتن . درنَ...
-
طی کش
لغتنامه دهخدا
طی کش . [ طَ / طِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) روزه دارنده ٔ طی ، و روزه ٔ طی چنان باشد که بعد سه روز طعام خورند اگرچه به وقت شام به سه چهار قطره آب افطار میکنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
بنی طی
لغتنامه دهخدا
بنی طی . [ ب َ طَ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از یمن که حاتم طائی منسوب به آن است . (غیاث ) (آنندراج ) : بلاجوی راه بنی طی گرفت بکشتن جوانمرد را پی گرفت . سعدی .چو حاتم اگر نیستی نام وی نبردی کس اندر جهان نام طی . سعدی .رجوع به طایی شود.
-
جستوجو در متن
-
ام غنجل
لغتنامه دهخدا
ام غنجل . [ اُم ْ م ِ غ ُ ج ُ ] (ع اِ مرکب ) عناق الارض . (المرصع). در اقرب الموارد غُنجُل بمعنی عناق الارض است . رجوع به عناق الارض شود.
-
بنات الارض
لغتنامه دهخدا
بنات الارض . [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) جویهای خرد. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (آنندراج ).
-
حرشات
لغتنامه دهخدا
حرشات . [ ح َ رَ ] (ع اِ) قلب حشرات . ج ِ حرشة. حرشات الارض ؛ حشرات الارض . جانوران ریزه ٔ زمینی . (منتهی الارب ).
-
خمان الارض
لغتنامه دهخدا
خمان الارض . [ خ ُ نُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) خمان الصغیر. خامأاقطی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمان الصغیر
لغتنامه دهخدا
خمان الصغیر. [ خ ُ نُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) خمان الارض . خامأاقطی . رجوع به خمان الارض شود.
-
بنت الارض
لغتنامه دهخدا
بنت الارض . [ ب ِ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگریزه . حصاة. || نوعی از چشمه های مخفی که عابر آنرا نمی بیند. || نوعی نبات . و بهمه چیزها که اززمین است بنات الارض گویند. || سنگ شفاف و سنگریزه ها که در تقسیم آب بکار برند. (از المرصع).
-
کوکب الارض
لغتنامه دهخدا
کوکب الارض . [ ک َ ک َ بُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) طلق . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طین شاموس . طلق . تلک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به طین شاموس و کوکب شاموس شود.
-
زیت الارض
لغتنامه دهخدا
زیت الارض . [ زَ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) ماذریون سیاه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ماذریون شود.
-
صباغ الارض
لغتنامه دهخدا
صباغ الارض . [ ص َب ْ با غُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) کنایت از آفتابست چرا که جمادات و نباتات و حیوانات را رنگ از تأثیر آفتاب میرسد. (غیاث اللغات ).