کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیلسان مزعفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طیلسان مزعفر
لغتنامه دهخدا
طیلسان مزعفر. [ طَ/ طِ ل َ ن ِ م ُ زَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شعاع آفتاب است . (برهان ) (آنندراج ) : تا زمین بر کتف ز خلعت روزطیلسان مُزَعْفَر اندازد.خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
طیلسان مطرا
لغتنامه دهخدا
طیلسان مطرا. [ طَ / طِ ل َ ن ِ م ُ طَرْ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. (برهان ) (آنندراج ).
-
طیلسان دار
لغتنامه دهخدا
طیلسان دار. [ طَ / طِ ل َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از پیر و مرشد : طیلسان داران دین بودند آنجا نعره زن خانقه داران جان بودند آنجا جامه در.سنائی .
-
اهل طیلسان
لغتنامه دهخدا
اهل طیلسان . [ اَ ل ِ طَ / طِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طیلسان پوش . عالم دین : وز مال شاه و میر چو نومید شد دلم زی اهل طیلسان و عمامه و ردا شدم .ناصرخسرو.
-
قرای صاحب طیلسان
لغتنامه دهخدا
قرای صاحب طیلسان . [ ق َ ی ِ ح ِ طَ / طِ ل َ ] (اِخ ) کنایه از ستاره ٔ مشتری و یا از زحل . (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). کنایه از ستاره ٔ مشتری . (انجمن آرای ناصری ).
-
جستوجو در متن
-
شکر
لغتنامه دهخدا
شکر. [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ] (اِ) سکَّر. عسل القصب . سقخارن . معرب آن سُکَّر و فرانسه ٔ آن سوکر. با شکر از یک اصل است ، و گاهی در نظم به تشدید کاف آید. و در تداول عموم به کسر «ش » است . ابوالشفاء. (یادداشت مؤلف ). عصیر بسیار شیرینی که از بعضی نباتا...