کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طیة
لغتنامه دهخدا
طیة. [ طی ی َ ] (ع اِ) نورد دراز. || هیئت نورد. یقال : انه لحسن الطیة. || نیت . قصد. یقال : مضی لطیته ای لنیته التی انتواها. || جائی که قصد بدان دارد. یقال : وَ بعدَت عنا طیته ُ؛ ای مقصده و منزله الذی انتواه . (منتهی الارب ). منزل . مقصد. آنجا که قصد...
-
واژههای همآوا
-
طیط
لغتنامه دهخدا
طیط. (ع ص ) طوط. مرد درازبالا. || احمق . نادان . || گشن تیزشهوت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) بعربی باشق است و خفاش را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
تیت
لغتنامه دهخدا
تیت . [ تی ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آلان است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
قسامی
لغتنامه دهخدا
قسامی . [ ق َ می ی ] (ع ص ) آنکه جامه را اول درنوردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). من یطوی الثیاب اول طیها حتی تنکسر علی طیه . (اقرب الموارد). آنکه جامه درپیچد. (مهذب الاسماء). || اسبی که از جانبی اقرح (پیشانی سفید) و از جانبی رباع باشد. (منتهی الا...
-
ضمن
لغتنامه دهخدا
ضمن . [ ض ِ ] (ع اِ) ضمن الکتاب ؛ طی آن است . گویند: کان ذلک فی ضمنه ؛ ای طیّه . (منتهی الارب ). شکن و نورد کتاب و جز آن . (منتخب اللغات ). اندرون . (غیاث ) : و رهینه ٔ دوام ملک در ضمن آن به دست آید. (کلیله و دمنه ). عتبی می گوید و آن رساله را به اشا...
-
نیت
لغتنامه دهخدا
نیت . [ نی ی َ / ی َ ] (از ع ، اِ) اراده .(غیاث اللغات ). عزم . قصد. آهنگ . اراده . اندیشه . نوی . آنچه از قصد که به دل گیرند. طیة. طویت . (یادداشت مؤلف ). نیة. ج ، نیات . رجوع به نیة شود : بدان نیت که مر او را به مکه بازبردبکند و اینک باما همی برد ...
-
طغرائی
لغتنامه دهخدا
طغرائی . [ طُ ] (اِخ ) یاقوت آرد: حسین بن علی بن محمدبن عبدالصمد الاستاد، مؤیدالدین ، ابواسماعیل الاصبهانی ، المعروف بالطغرائی . کلمه ٔ طغرائی منسوب به کسی است که شغل و منصب او نوشتن طغرا و القاب ملوک و امرا بر فرامین و مناشیر باشد. و هی الطرة التی ...