کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طپیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طپیده
لغتنامه دهخدا
طپیده . [ طَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) به همه ٔ معانی رجوع به طپیدن شود.
-
واژههای همآوا
-
تپیده
لغتنامه دهخدا
تپیده . [ت َ دَ / دِ ] (ن مف ) از تپیدن . رجوع به تپیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
طپیدگی
لغتنامه دهخدا
طپیدگی . [ طَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت طپیده . تپش . طپش . اضطراب . لرزه . لجاجة: طپیدگی از گرسنگی . (منتهی الارب ).
-
چادرگرفته
لغتنامه دهخدا
چادرگرفته . [ دَ / دُگ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنکه چادر پوشیده باشد. (آنندراج ) : باغ از شکوفه لیلی چادرگرفته ای است از لاله کوه عاشق ِ در خون طپیده ای است . صائب (از آنندراج ).|| پرده دار و نهفته . (ناظم الاطباء).
-
حایض
لغتنامه دهخدا
حایض . [ ی ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حیض . حایضة. (منتهی الارب ) (صراح ). ج ، حیض ، حوایض . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). و رجوع به حائض شود : حایض او، من شده به گرمابه ماهی او، من طپیده در تابه . سنائی .لعبت زرنیخ شد این گوی زردچون زن حایض پی لعبت مگ...
-
خالص
لغتنامه دهخدا
خالص . [ ل ِ ] (اِخ ) هندی . سیدامتیازخان . وی شاعر ایرانی نژاد است . در مشهد زاده شد و سپس به هندوستان رفت . در هندوستان جلب توجه عالمگیر نمود ووالی گجرات گردید. وفاتش در قرن 12 هَ . ق . اتفاق افتاد. او را دیوان شعری است که این بیت از آن است :دور از...
-
رشید تبریزی
لغتنامه دهخدا
رشید تبریزی . [ رَ دِ ت َ ] (اِخ ) از تبریزیان عباس آباد اصفهان است . در زرگری و میناکاری بی نظیر و در شعر نیز به اعتقاد خود بی قرین بود. رشید به هندوستان سفری کرد و به اعتبار صنعتش در نزد پادشاهان اعتبار داشت . رشید پیش از سال 1081 هَ . ق . درگذشت ....
-
گرمابه
لغتنامه دهخدا
گرمابه . [ گ َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) حمام . (دهار) (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ). گرمابان . (جهانگیری ) : شد به گرمابه درون استاد غوشت بود فربی و کلان و خوب گوشت . رودکی .یک روز به گرمابه همی آب فروریخت مردی بزدش لج بغلط بر در دهلیز. منجیک .ایستاده می...
-
طپیدن
لغتنامه دهخدا
طپیدن . [ طَ دَ ] (مص ) اصلش تپیدن است ، و یک مصدر بیش ندارد در اصل بمعنی گرم شدن است ، چون کمال گرمی رابیقراری لازم است ، لهذا مجازاً بمعنی غلطیدن می آید. (آنندراج ). || تلواسه کردن . اضطراب . اضطراب داشتن . مضطرب گشتن . بی آرامی کردن . تبعرض . لعلع...
-
عنب
لغتنامه دهخدا
عنب . [ ع ِ ن َ ] (ع اِ) میوه ٔ تاک که تازه است و چون خشک شود آن را زبیب (مویز) گویند. (از اقرب الموارد). انگور که میوه ٔ معروف است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یک حبه ٔ آن را عِنبة گویند. ج ، أعناب . (از اقرب الموارد). عنب را به ف...
-
تابه
لغتنامه دهخدا
تابه . [ب َ / ب ِ ] (اِ) (از: تاب + ه پسوند آلت ). پهلوی تاپک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ظرفی باشد پهن که در آن کوکو و خاگینه و ماهی بریان کنند. (برهان ) (آنندراج ). ظرفی است برای پختن چیزی از قبیل گوشت و ماهی و غیره و آن را ماهی تابه نیز گویند....
-
طرب نایینی
لغتنامه دهخدا
طرب نایینی . [ طَ رَ ب ِ ] (اِخ ) اصفهانی . نامش میرزا محمدجعفر فرزند میرزا محمد حسین نائینی ، برادر میرزا محمدمنشی باشی رحمةاﷲ علیه است . مولدش شهر اصفهان ، در سنه ٔ 1223 هَ . ق . که موکب همایون حضرت خاقان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار طاب ثراه بجانب عرا...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن فضل . برادرزاده ٔ ابوعلی (احمدبن محمدبن المظفربن محتاج ) ابوالمظفر طاهربن الفضل بن محمدبن المظفربن محتاج والی چغانیان بودو در سنه ٔ 377 وفات یافت و ترجمه ٔ حالش در لباب الالباب مذکور است (ج 1 صص 27-29) و وی امیری بغایت فاضل و...