کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) (ملک ...). عوفی در لباب الالباب گوید: مخدوم انوری ، از افاضل جهان و اعیان خراسان و میان او و اوحدالدین انوری مکاتبات و مشاعرات است ...گویند به سمع سلطان علاءالدین ملک الجبال رسانیدند که انوری تو را هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نها...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) (مولانا...) در سلک شعراء مشهور قرن نهم هجری انتظام داشت . وی ترشیزی الاصل بود و میرزا ابوالقاسم بابر نسبت به او التفات و عنایات بسیار می نمود. و این مطلع از نتایج طبع نقاد اوست که ، بیت :جهان که حجره ٔ شش طاق و خانه ٔ دودر است ز چار رکن...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) آذربایجانی . نام شریفش ابوالفتح خان و خلف الصدق ابراهیم خلیل خان بن پناه خان حکمران شوشی است . همیشه در ایل جوانشیر ریاست و بزرگی داشته اند، معزی الیه بفضل و کمال و مناعت و جلال معروف و محمدصادق خان دنبلی مخاطب سلام عام حضرت خاقان مغفور...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی . (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل در 10 هزارگزی باختر سکوهه و 7 هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به زابل . جلگه و گرم و معتدل با 3400 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات و پنبه و صیفی . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه ، ...
-
طوطی
لغتنامه دهخدا
طوطی .(اِ) پرنده ای است سبزرنگ از طایفه ٔ پسیتاسیده . و بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است . طوطیان عموماً در نواحی گرم و رطوبی افریقا و هند زیست میکنند. ببغاء. طوطک . معرب توته ٔ هندی است . (فهرست مخزن الادویه ). معرب توتی و آن طائری است ...
-
واژههای مشابه
-
طوطی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
طوطی سمرقندی . [ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ملا طوطی سمرقندی . نام وی در تذکره ٔ نصرآبادی آمده که به اسم سلطان بابر معمای ذیل را سروده است : مهر رویش را چو لطف بی حد و پایان بوددر مه رخسار او بیند دل و حیران بود.از مهر سین مراد است و لطف که پایان اوان ...
-
چل طوطی
لغتنامه دهخدا
چل طوطی . [ چ ِ ] (اِخ ) مخفف چهل طوطی که نام کتابی افسانه ای است . نام افسانه ای معروف از مکر زنان که روستایی زادگان باسوادرا بخواندن آن رغبتی است . و رجوع به چهل طوطی شود.
-
چهل طوطی
لغتنامه دهخدا
چهل طوطی . [ چ ِ هَِ ] (اِخ ) نام کتابی است دارای چهل افسانه که در مدت چهل روز طوطی با گفتن یکی از آنها بانوی خانه را که قصد فساد دارد مشغول میدارد تاخواجه ٔ وی از سفر بازمیگردد. (از یادداشت مؤلف ).- قصه ٔ چهل طوطی ؛ تعبیر مثلی از حکایتی دراز.
-
واژههای همآوا
-
توتی
لغتنامه دهخدا
توتی . (اِ) توتک است و معرب آن توطی (کذا) است . (فرهنگ جهانگیری ). مرغ معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی ). طوطی . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به طوطی شود. || جهاز. کشتی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). کشتی ، و شاهد آن به نظر نرسید ...
-
جستوجو در متن
-
طیطوی
لغتنامه دهخدا
طیطوی . (اِ) طوطی .
-
توته
لغتنامه دهخدا
توته . [ تو ت َ / ت ِ] (اِ) طوطی را گویند. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). توتی . طوطی . توتک . ببغا. بپغا. مرغک دانا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به طوطی شود.
-
ابواللطیف
لغتنامه دهخدا
ابواللطیف . [اَ بُل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) ببغاء. طوطی . (المرصع).