کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوطک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طوطک
لغتنامه دهخدا
طوطک . [ طو طَ ] (اِ) طوطی . ببغاء. اسم عامی طوطی است که بعربی ببغاء نامند. (فهرست مخزن الادویه ): و اندر دشتها و بیابانهای وی [ هندوستان ] جانوران گوناگونند، چون پیل و گرگ و طاووس و کرکوی و طوطک و شارک و آنچه بدین ماند. (حدود العالم ).بر الواح ایوان...
-
طوطک
لغتنامه دهخدا
طوطک . [ طو طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده در 48 هزارگزی جنوب خاوری سوریان . کوهستانی و معتدل با 125 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و تریاک . شغل اهالی زراعت . راه آن فرعی است . پاسگاه ژاندارمری دارد. (ف...
-
واژههای مشابه
-
طوطک بلا
لغتنامه دهخدا
طوطک بلا. [ طو طَ ک ِ ب َ] (اِخ ) از معاصرین سلطان الجایتو و از خاصان امیر دانشمند بهادر. چون الجایتو قصد تصرف هرات کرد و امیر دانشمند بهادر را برای تصرف آن شهر و بدرگاه آوردن امیر فخرالدین فرستاد این طوطک بلا چند کرت به پیام و سفارت از جانب مخدوم خو...
-
واژههای همآوا
-
توتک
لغتنامه دهخدا
توتک . [ ت َ / تُو ت َ / تو ت َ ] (اِ) گنجینه و مخزن . (برهان ) (آنندراج ). انبارخانه و گنجینه و مخزن و صندوق پول و تپنگو. (ناظم الاطباء).
-
توتک
لغتنامه دهخدا
توتک . [ تو ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دلکا است که در بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
توتک
لغتنامه دهخدا
توتک . [ تو ت َ ] (اِخ ) محله ایست از محلات شیراز. (فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
توتک
لغتنامه دهخدا
توتک . [ توت َ ] (اِ) جانوری است سخن گو که آن را بتازی طوطی خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). مرغی است معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی ). طوطی سخن گو را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوعی از نان باشد که در قزوین و توابع آن خصوصاً در راوند ...
-
جستوجو در متن
-
کرکری
لغتنامه دهخدا
کرکری . [ ] (اِ) در عبارت ذیل می نماید که نام نوعی پرنده باشد : و اندر دشتها و بیابانهای وی [ هندوستان ] جانوران گوناگونند چون پیل و کرگ و طاووس و کرکری و طوطک و شارک . (حدودالعالم ).
-
دودک
لغتنامه دهخدا
دودک . [ دو دَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) آلتی است ازآلات موسیقی . حاجی خلیفه آن را در کشف الظنون در علم آلات العجمیة الموسیقانیه نام برده است . (یادداشت مؤلف ). دودوک . طوطک . یکی از سازهای بادی است یا نی لبک .(از فرهنگ فارسی معین ). توتک . رجوع به نی...
-
ببغاء
لغتنامه دهخدا
ببغاء. [ ب َ / ب َب ْ ب َ ] (ع اِ) بپغا. طوطی . (مهذب الاسماء). طوطک . (فرهنگ اسدی ).طوطی سبزپر. (منتهی الارب ). حرف ثانی را بای فارسی نیز نوشته اند. (غیاث اللغات ).باء دوم را مشدد نیز نوشته اند [ ب َب ْ ب َ ] و اصل این کلمه هندی است و فرانسویان از ع...
-
کرگ
لغتنامه دهخدا
کرگ . [ ک َ ] (اِ) مخفف کرگدن و آن جانوری است که به هندی گیندا گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کرگدن . کرگندن . حریش . هرمیس . بشان . ریما. ارج . انبیلا. (یادداشت مؤلف ) : و اندر دشتها و بیابانهای وی [ هندوستان ] جانوران گوناگونند، چون پیل و کرگ و...
-
شارک
لغتنامه دهخدا
شارک . [ رَ ] (اِ) مرغی است خوش آواز و کوچک . (لغت فرس ). مرغکی است خوش آواز و کوچک . گویند هزار داستان است . (معیار جمالی ). مرغکی است کوچک و خوش آواز و او را هزارداستان نیز گویند. (اوبهی ). نام جانوری است مشهور که شار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). ...