کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طورانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طورانی
لغتنامه دهخدا
طورانی . [نی ی ] (ع ص ) مرغ و کبوتر وحشی . || (اِ) مردم ، یقال : ما بها طورانی ؛ ای احدٌ. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
تورانی
لغتنامه دهخدا
تورانی . (اِخ ) دهی از دهستان درب قاضی است که در بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع است و 179 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تورانی
لغتنامه دهخدا
تورانی . (ص نسبی ) منسوب به توران و ترکمان . (ناظم الاطباء). مردم توران زمین : آن همه شاهان ایرانی و تورانی کجاست کز نهیب تیغشان بسته کمر جوزاستی .نجم الدین دایه (از سبک شناسی بهار ج 3 ص 22).|| زبان مردم توران . زبانهای تورانی . السنه ٔ اقوام تاتار و...
-
جستوجو در متن
-
عزف
لغتنامه دهخدا
عزف . [ ع ُ ] (ع اِ) کبوتر طورانی . (منتهی الارب ). حمام و کبوتر طورانی ، یعنی وحشی . (از اقرب الموارد).
-
طؤوی
لغتنامه دهخدا
طؤوی . [ طُءْ وی ی ] (ع اِ) طُؤْری . طورانی . گویند: ما بالدّار طؤوی ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ). رجوع به طؤری شود.
-
عمادالملک
لغتنامه دهخدا
عمادالملک . [ ع ِ دُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابوالفضل . ممدوح انوری . انوری را قصیده ای است به مطلع:چو شاه زنگ برآورد لشکر از مکمن فروگشاد سراپرده پادشاه ختن که ممدوح این قصیده در بعضی نسخ دیوان انوری «سید اجل عمادالدین ابوالفضل طورانی » و بعضی دیگر «صاحب اع...
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری جثه هم داشته باشد و همچنین مور پردار را مرغ نگویند و پر شرط نیست و لهذا خفاش را که پرواز ا...