کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طنجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طنجة
لغتنامه دهخدا
طنجة. [ طَ ج َ ] (اِخ ) شهری است بکرانه ٔ دریای مغرب . (منتهی الارب ). شهری است درجانب مغرب نزدیک بکوه قاف . (برهان ). شهری است در بن کوه قاف . (معرب تنگه ) نام شهری ، بندر مراکش کنار جبل الطارق . نام شهری است بر کنار دریای مغرب نزدیک تطاون . نام شهر...
-
واژههای مشابه
-
طنجه
لغتنامه دهخدا
طنجه . [ طَ ج َ ] (اِخ ) نام محلی خوش آب و هواست به رأس غین بکنار چشمه ای که الملک الاشرف بدانجا خانه و قصری عظیم ساخته است . (معجم البلدان ).
-
دریای طنجه
لغتنامه دهخدا
دریای طنجه . [ دَرْ ی ِ طَ ج َ ] (اِخ ) بحرالطنجه . بحرالروم . رجوع به بحرالطنجه و بحرالروم ذیل بحر شود.
-
جستوجو در متن
-
طجنة
لغتنامه دهخدا
طجنة. [ طَ ن َ ] (اِخ ) تحریفی است از طنجه . رجوع به طنجه شود. (المعرب حاشیه ٔ ص 223).
-
تنگه
لغتنامه دهخدا
تنگه . [ ت َ گ َ ] (اِخ ) نام شهری است در کنار دریا و در تواریخ آمده که گرشاسب حاکم آنجا را کشته و از خود حکمرانی در آنجا گذاشته ، و معرب آن طنجه است و آن بلادی از مغرب است . (آنندراج ). نام بندری است به مراکش به ساحل جبل الطارق که عرب آن را طنجه گوی...
-
سبو
لغتنامه دهخدا
سبو. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است بمغرب نزدیک طنجه ، از ارض بربر. (معجم البلدان ).
-
طنجی
لغتنامه دهخدا
طنجی . [ طَ جی ی ] (ص نسبی ) منسوب بشهر طنجه . (سمعانی ).
-
تنجه
لغتنامه دهخدا
تنجه . [ ت َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) شهری معروف در مراکش . (ناظم الاطباء). رجوع به طنجه شود.
-
تنجیة
لغتنامه دهخدا
تنجیة. [ ت َ ی َ ] (اِخ ) شهر معروف مراکش در نزدیکی جبل الطارق که تنجه گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به طنجه شود.
-
تانژه
لغتنامه دهخدا
تانژه . [ ژِ ] (اِخ ) تلفظ فرانسوی «طنجه » شهر و بندری است به مراکش که بر کنار تنگه ٔ جبل طارق واقع است و 46000 تن سکنه دارد و مرکز یک منطقه ٔ بین المللی بمساحت 583هزار مترمربع است که در این منطقه 100000 تن سکونت دارند.
-
اروفا
لغتنامه دهخدا
اروفا. [ اُ ] (اِخ ) اروپا : و قسم الاسکندر الامم المعمورة اربعة اقسام : القسم الاول سماه اروفا و فیه الاندلس و الصقالبة و افرنجة و طنجة (؟) و الروم . (نخبة الدهر دمشقی ص 24). رجوع به اروپا شود.
-
اصیلا
لغتنامه دهخدا
اصیلا. [ اَ ] (اِخ ) ازیلا. شهریست به عدوه نزدیک طنجه و میان آن و اندلس دریایی بزرگ است . رجوع به اصیلة و ترجمه ٔ ابن خلدون بقلم پروین گنابادی فهرست ج 2 شود.
-
اصیلی
لغتنامه دهخدا
اصیلی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اصیلة یا اصیلا، شهری در مغرب اقصی در ساحل اقیانوس اطلس بفاصله ٔ چهل وچهار کیلومتر از جنوب غربی طنجه . (از ریحانة الادب ). || منسوب به اصیل بمعنی نجیب .