کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طمع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طمع کردن
لغتنامه دهخدا
طمع کردن . [ طَ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حرص ورزیدن . آزمند گردیدن . چشم داشتن . امید بستن . طمع آمدن . طمع بستن . طمع افتادن . جعم . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). عسم . (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ) : به خارپشت نگه کن که از درشتی موی به پوست او نکند طَمْ...
-
واژههای مشابه
-
طمع افکندن
لغتنامه دهخدا
طمع افکندن . [ طَ م َ اَک َ دَ ] (مص مرکب ) اِطماع . تطمیع. (تاج المصادر).
-
طمع برداشتن
لغتنامه دهخدا
طمع برداشتن . [ طَ م َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) طمع بریدن . ترک آز : آنکه او انعام از من بازگیرد تو نه ای و آنکه او از تو طمع بردارد آن هم من نیم .مجیرالدین بیلقانی .
-
طمع بردن
لغتنامه دهخدا
طمع بردن . [ طَ م َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) آزمند گردیدن . صاحب آنندراج آرد: در این بیت طمع بردن بمعنی حاجت بردن آمده : طمع برد شوخی بصاحبدلی نبود آن زمان در میان حاصلی .سعدی .
-
طمع خام
لغتنامه دهخدا
طمع خام . [ طَ م َ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تمنای امری که ممکن نباشد. (غیاث ). کنایه از توقع داشتن بچیزی است که ممکن الحصول نباشد. (برهان ). هوس بی حاصل و تمنای امری که ممکن نباشد. (آنندراج ) : عکس روی تو چو در آینه ٔ جام افتادعارف از خنده ٔ می ...
-
طمع داشتن
لغتنامه دهخدا
طمع داشتن .[ طَ م َ ت َ ] (مص مرکب ) آزمند بودن . چشم داشتن . حریص بودن . عسم . (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ) : تو طمع زو مدار میوه و گل یار بد هست بابت سرپل . سنایی .بتبع سلف رستگاری طمع میدارد. (کلیله و دمنه ).از نخشبی مدار طمع در جهان کرم نخ نام دیو ب...
-
طمع دربستن
لغتنامه دهخدا
طمع دربستن . [ طَ م َ دَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به طمع بستن شود : روباه ... طمع دربست که گوشت و پوست او فراخور آواز باشد. (کلیله و دمنه ).
-
اهل طمع
لغتنامه دهخدا
اهل طمع. [ اَ ل ِ طَ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حریص . طامع. آزمند : دیده ٔ اهل طمع به نعمت دنیاپر نشود همچنانکه چاه به شبنم .(گلستان ).
-
خام طمع
لغتنامه دهخدا
خام طمع. [ طَ م َ ] (ص مرکب ) کسی که دارای آرزوی بیهوده و باطل باشد. (ناظم الاطباء). آنکه او را طمع خام است . نعت است مر کسی را که صاحب طمع خام باشد : یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس یکی کلنگی گوید، یکی چه خوزیخوار. کمال الدین اسماعیل .نه من خام طمع ع...
-
جستوجو در متن
-
ناخن تیز کردن
لغتنامه دهخدا
ناخن تیز کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از طمع زیادتی کردن و توقع بیجا داشتن . (آنندراج ) (بهار عجم ). طمع در چیزی بستن .
-
طماعة
لغتنامه دهخدا
طماعة. [ طَ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن . (تاج المصادر). طماعیة. (منتخب اللغات ). طمع داشتن . (منتخب اللغات ).
-
طماعیة
لغتنامه دهخدا
طماعیة. [ طَ ی َ ] (ع مص ) طماع . طمع داشتن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). طمع کردن . (تاج المصادر).
-
امجختن
لغتنامه دهخدا
امجختن . [ اَ ج َ ت َ ] (مص ) طمع کردن . (از فرهنگ شعوری ).