کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طمطراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طمطراق
لغتنامه دهخدا
طمطراق . [ طُ طُ ] (ع اِ) بمعنی طاق و ترنب است که کرو فر و خودنمائی باشد. (برهان ). کر و فر و شأن و تجمل . صاحب مؤید نوشته که طم بمعنی علو و طراق بمعنی آوازه ٔ خوش و طمطراق از این مرکبست . (غیاث ) (آنندراج ). این کلمه صورة عربیست . در قاموس نیافتم ...
-
واژههای مشابه
-
طاق و طمطراق
لغتنامه دهخدا
طاق و طمطراق . [ ق ُ طُ طُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) نیزاز اتباع است . رجوع به طاق و طارم شود : ای خداوندان طاق و طمطراق صحبت گیتی نمی ارزد فراق .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
قاف و دال
لغتنامه دهخدا
قاف و دال . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علامت اختصاری قول و دلیل . قول و دلیل . || مزخرف . هرزه . || هرزه گوئی . || هرزه کاری . || طمطراق . کش و فش . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
باد و بروت
لغتنامه دهخدا
باد و بروت . [ دُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد بروت . کنایه از عجب و تکبر و غرور و نخوت و کبر و پندار و اعجاب و طنطنه و طمطراق باشد. رجوع به باد بروت شود.
-
رنگ و آب گرفتن
لغتنامه دهخدا
رنگ و آب گرفتن . [ رَ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رنگ و نم گرفتن . رنگ و بوی گرفتن . رونق و صفا و طمطراق پیدا کردن . (از آنندراج ).- چهره ٔ کسی رنگ و آب گرفتن ؛ پس از نقاهت و بیماری سرخ و سپید گشتن و سر حال آمدن .آب و رنگ گرفتن .
-
طرنب
لغتنامه دهخدا
طرنب . [ طُ رُمْب ْ ] (اِ) بمعنی خودنمائی است و آن را طاق و طرنب نیز گویند، طمطراق هم به همین معنی است . وقتی در عالم صحبت گفته ام : ای احمق تا به چندت این طاق و طرنب چون دیو همی غریو و چون رعد غرنب داری شکمی زیاده پر همچون خنب گاوی به صفت ولی نداری ...
-
الا الذین
لغتنامه دهخدا
الا الذین . [ اِل ْ لَل ْ ل َ ] (اِخ ) در بیت زیر رمز است از آیه ٔ : الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات (قرآن 227/26) که در آن شاعران نیکوکار از عموم مذمت سه آیه ٔ قبل از آن ، والشعراء یتبعهم الغاوون (قرآن 224/26) استثنا شده اند : مرا بمنزل الا الذین فر...
-
دنگ و دوال
لغتنامه دهخدا
دنگ و دوال . [ دَ گ ُ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دوالی و ریسمانی است که بر آن زنگوله ٔ بسیار آویزند و مسخرگان خاصه غلامان عباسی به کمربندند بطوری که زنگوله ها بر کفل و دور کمر آویخته ماند و به همان قسم رقص کنند و اصول آورند. (لغت محلی شوشتر). || کن...
-
رنگ و بوی گرفتن
لغتنامه دهخدا
رنگ و بوی گرفتن . [ رَ گ ُگ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کر و فر پیدا کردن . جلال و جمال گرفتن . رونق و صفا و طمطراق یافتن . رنگ و آب گرفتن . رنگ و نم گرفتن . (از آنندراج ). رجوع به رنگ و بوی و رنگ و نم گرفتن و رنگ و آب گرفتن شود : چنانش نمای از دل راه جوی ...
-
طاق و طرنب
لغتنامه دهخدا
طاق و طرنب . [ ق ُ طُ رُمْب ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) طاق و ترم . طاق و ترنب . طاق و طرم . طاق و طارم . از لغات مترادفه است ، به معنی کرّ و فر و طمطراق و خودنمائی باشد. (برهان ). فر و شکوه : آمد ز پی عروس خواهی با طاق و طرنب پادشاهی . نظامی .ما ببوش ...
-
ششتا
لغتنامه دهخدا
ششتا. [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) طنبور شش تار، مانند سه تا که طنبور سه تار را گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ). طنبوره ٔ شش تار را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). شش تار. قسمی از ذوی الاوتار. (یادداشت م...
-
صیرفی
لغتنامه دهخدا
صیرفی . [ ص َ رَ ] (اِخ ) (مولانا) مؤلف مجمعالخواص آرد: در همدان صرافی میکرد. شجاع وکمانگیر زبردست بود؛ ولی مغزش خالی از خبط نبود، زیرا دیوان امیر شاهی و قصاید مولانا کاتبی را تتبع کرده و یک بیت معقول از وی سر نزده بود. اشعار خود را چنان با متانت و ...
-
مکث
لغتنامه دهخدا
مکث . [ م َ ] (ع اِمص ) درنگ و انتظار. (ناظم الاطباء). ایست . تربص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وز غلو خلق و مکث و طمطراق تافت بر آن مار خورشید عراق . مولوی .مکث زر پیش تو چون مکث جنب در مسجدهست در مذهب مفتی سخای تو حرام . وحشی .- طول المکث ؛ درن...