کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طمانینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طمأنینة
لغتنامه دهخدا
طمأنینة. [ طُ م َءْ ن َ ] (ع مص ) آرامش . (مهذب الاسماء). آرامیدن . (مجمل اللغه ) (دهار) (منتهی الارب ). قرار گرفتن . (منتهی الارب ). آرام گرفتن . بیارامیدن . قرار یافتن . سکون قلب . (غیاث ) (آنندراج ). رفاه . سکون . اطمینان . آرامیدگی : سلطان در او...
-
جستوجو در متن
-
آرامیدگی
لغتنامه دهخدا
آرامیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) طمأنینه . سکون . قرار. استقرار. آرمیدگی .- آرامیدگی نمودن ؛ تَوَقّر.
-
آرمیدگی
لغتنامه دهخدا
آرمیدگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی آرمیده . طمأنینه . آرامش . آرام .
-
قمأنینه
لغتنامه دهخدا
قمأنینه . [ ق ُ م َءْ ن َ / ن ِ ] (اِ مص ، از اتباع ) تکبر. (فرهنگ نظام ): با قمأنینه و طمأنینه .
-
برچسبان
لغتنامه دهخدا
برچسبان . [ ب َ چ َ ] (نف مرکب ) ملتئم . باآرام و طمأنینه . مهربان .- برچسبان بودن ؛ التیام . مهربان بودن با یکدیگر. (یادداشت مؤلف ): ترفیه بالرفاء و البنین گفتن بوجه دعا در زناشوئی یعنی مجتمع و برچسبان و باآرام و طمأنینه باشند.- برچسبان شدن ؛ ک...
-
رفاء
لغتنامه دهخدا
رفاء. [ رِ ] (ع اِمص ) سازگاری . (دهار). اتفاق . حسن اجتماع . سکون . طمأنینه . سازواری . سازوار آمدن . سازگاری . پیوستگی . برچسبانی .- بالرفاء والبنین ؛ دعایی است به تازه داماد یا تازه بیوک : خداوند شما را به یکدیگر مهربان کناد و پسران دهاد. (یاددا...
-
اطمینان
لغتنامه دهخدا
اطمینان . [ اِ ] (ع مص ) اطمئنان . اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان . و فی الحدیث عن النبی (ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ثم ارفع حتی تعتدل قائماً ثم اسجد حتی تطمئن ساجداً. (از منتهی الارب ). طمأنینة. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
رزن
لغتنامه دهخدا
رزن . [ رَ ](ع اِ) جای بلند و هموار که آب ایستد در وی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). مکان مرتفع که به طمأنینه آب در آن گرد آید. ج ، رُزون ، رِزان . (از اقرب الموارد). چنبر آب در کوه و گویند: جای مرتفع که در آن آب بایستد. (فرهنگ نظام ). ...
-
کالانوس
لغتنامه دهخدا
کالانوس . (اِخ ) نام حکیم هندی که جزو ملتزمین اسکندر به ایران آمد و در پارس ناخوش شد و بنا به سنتی که بین حکمای هند بود که ناخوشی بدن را بد میدانستند اقدام بخودکشی کرد. از قرار نوشته های آریان خودکشی این حکیم هندی زمانی که اسکندر در تخت جمشید بود روی...
-
رکود
لغتنامه دهخدا
رکود. [ رُ ] (ع مص ) راست ایستادن ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از دهار) (از اقرب الموارد). ایستادن ترازو. (تاج المصادربیهقی ) (از المصادرزوزنی ). || آرمیدن و برجای بودن .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادن . آسودن . (فرهنگ فارسی معین ). آرمید...
-
آرامش
لغتنامه دهخدا
آرامش . [ م ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از آرامیدن . سکون . آرمِش : رایتش ساکن نگردد یک زمان در یک زمین رخشش آرامش نگیرد ساعتی در یک مقام . فرخی . || طمأنینه . (ربنجنی ). اَون . سکینه . (ربنجنی ) (دستوراللغه ) : دلم را بد آرامشی زآن خبرروانم ز شادی برآمد ب...
-
حلم
لغتنامه دهخدا
حلم . [ ح ِ ] (ع اِمص ) آهستگی . || بردباری . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : حلم شتر چنانکه معلوم است اگر طفلی مهارش بگیرد صد فرسنگ ببرد. (گلستان ). دو کس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم دوم زاهد بی علم . (گلستان ). || عقل . (منتهی الارب ) ...
-
آرامیدن
لغتنامه دهخدا
آرامیدن . [ دَ ] (مص ) آرمیدن . استراحت کردن . آسودن . ساکن شدن . (زمخشری ). آسایش یافتن . سکون . استقرار. اسکان . (زوزنی ). بیارامیدن . قرار گرفتن : نیارامد از بانگ هنگام جنگ [ رستم ]همی آتش افروزد از خاک و سنگ . فردوسی .شاهی است به کشمیر اگر ایزد خ...
-
چین
لغتنامه دهخدا
چین . (نف ) مخفف چیننده . رجوع به چیننده و نیزرجوع به ترکیبات ذیل در معانی و ردیفهای خود شود.- پاورچین پاورچین رفتن ؛ قدم آهسته و یواش رفتن . با تأنی و طمأنینه رفتن . آهسته و بی صدا گام برداشتن . || برگزیننده . انتخاب کننده .- دست چین کردن ؛ انتخ...