کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلیحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلیحة
لغتنامه دهخدا
طلیحة. [ طَ ح َ ] (ع ص ) تأنیث طلیح . (منتهی الارب ). رجوع به طلیح شود.
-
طلیحة
لغتنامه دهخدا
طلیحة. [ طُ ل َ ح َ ] (اِخ ) ابن خویلد الاسدی . کسی که با بنی لمیم بر دعوی پیغمبری بود و خالد ولید در ایام ابوبکر وی را هزیمت کرد . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: پیغامبر (ص ) بیمار بود که از حج بمدینه بازرسید اندرمحرم چون از کار اسود به یمن و مسیل...
-
طلیحة
لغتنامه دهخدا
طلیحة. [ طُ ل َ ح َ] (اِخ ) الازدی . از مردان عرب و معاصر عمربن خطاب بوده است . رجوع به عقد الفرید ج 1 ص 93 و ج 3 ص 324 شود.
-
جستوجو در متن
-
طلائح
لغتنامه دهخدا
طلائح . [ طَ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طَلیحة. (منتهی الارب ).
-
طلایح
لغتنامه دهخدا
طلایح . [ طَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) طَلائح . ج ِ طَلیحة. (منتهی الارب ).
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) یحیی بن کامل بن طلیحة الخدری . رجوع به یحیی بن کامل ابوعلی ... شود.
-
حبال
لغتنامه دهخدا
حبال . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن طلیحه بن خویلد. پدرش ادعای نبوت کرد. ابن درید گوید: روزی طلیحه به یاران خود که تشنه شده بودند گفت : ارکبوا حبالاً، و اضربوا امثالاً، تجدوا بلالاً؛ یعنی بدنبال راه حبال (نام فرزندش ) برویدآب خواهید یافت ، پس چنان کردند و آب ی...
-
اغن
لغتنامه دهخدا
اغن . [ اَ غ َن ن ] (اِخ ) نام و لقب دو تن باشد: 1- نام یکی از اصحاب طلیحة. 2- لقب یزیدبن اعور. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اقرم بن ثعلبةبن عدی بن العجلان البلوی حلیف الانصار. ابن حجر در کتاب الاصابة گوید: موسی بن عقبة او را صحابی بدری شمرده است . ارباب مغازی متفق اند که ثابت بن اقرم در عهد ابوبکر بدست طلیحةبن خویلد الاسدی کشته شد و پس از آنکه طل...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن کامل بن طلیحة خدری ، مکنی به ابوعلی ، از اباضیه و او در اول از اصحاب بشر مریسی و از مرجئه بود سپس به اباضیه گرایید. از اوست : 1- کتاب جلیلة. 2- المخلوق . 3- التوحید و الرد علی الغلاة. (از فهرست ابن الندیم ص 272).
-
جر
لغتنامه دهخدا
جر. [ ج َرر ] (اِخ ) موضعی است به احد و در آنجا غزوه ٔ احد میان پیغمبر اکرم (ص ) و قریش روی داد. عبداﷲبن زبعری گوید : ابلغاحسان عنی مألکاًفقریض الشعر یشفی ذا الغلل کم تری بالجر من جمجمةو اکف قد اترّت و رجل .و ابیات زیر را حجاج بن علاط سلمی در مدح عل...
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) (بنی ...) قبیله ای است از نسل سبا. (انساب سمعانی ص 6). یکی از قبائل بزرگ عرب و مشتمل بر بطون بسیار و جد اعلای این قبیله اسدبن خزیمه است . مسکن قبیله عبارت است از قسمتهائی از نجد که در سمت کرخ واقع گشته . گوینداراضیی که اقامتگاه...
-
ذوالکلاع الاصغر
لغتنامه دهخدا
ذوالکلاع الاصغر. [ ] (اِخ ) (سمیفع کسمیدع بالفاء) اهمله الجوهری و قال ابن درید فی باب فعیلل بعد ذکر همیسع سمیفع (و قد تضم سینه ) کانه مصغر (و حینئذ یجب کسر الفاء) و هو ذوالکلاع الاصغر (ابن ناکوربن عمروبن یعفر) بن یزیدبن النعمان الحمیری و یزید هذا هو ...
-
یافتن
لغتنامه دهخدا
یافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). واجد شدن . اصابت . نیل . (منتهی الارب ). مغارطة. (منتهی الارب ). یابیدن ....