کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلیان
لغتنامه دهخدا
طلیان . [ طُل ْ ] (ع اِ) ج ِ طَلی . (منتهی الارب ). رجوع به طَلی ّ شود.
-
طلیان
لغتنامه دهخدا
طلیان . [ طُل ْ / طِل ْ ] (ع اِ) ج ِ طَلا. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
طلا
لغتنامه دهخدا
طلا. [ طَ ] (ع اِ) آب دهان که از جهت بیماری و جز آن بسته باشد. طُلْوان . طُلُوان . (منتهی الارب ). || به قطران اندوده . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). || بچه ٔ آهو. (مهذب الاسماء). بچه ٔ آهو وقت زائیدن . (منتهی الارب ). آهوی یکساله . (دهار). آهوبچه ...
-
طلی
لغتنامه دهخدا
طلی . [ طَ لی ی ] (ع اِ) بچگان ریزه ٔ گوسفند. ج ، طلیان . (منتهی الارب ). بزغاله . (مهذب الاسماء). بچه ٔ کوچک غنم که بفارسی بزغاله گویند. (فهرست مخزن الادویه ). || بچه ٔ پای بسته . || چرک دندان . گویند: باسنانه طلی ؛ ای قلح . (منتهی الارب ). زردی دند...