کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب طلایی
لغتنامه دهخدا
آب طلایی . [ طِ / طَ] (ص نسبی ) مذهَّب . || به اکلیل اندوده .
-
رنگ طلایی
لغتنامه دهخدا
رنگ طلایی . [ رَ گ ِ طِ / طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )رنگی است زرد مثل طلا و نسبت آن به رنگ عشاق بدیهی است و شعرای هندی زبان به رنگ معشوق نسبت دهند. (از بهار عجم ) (از آنندراج ). رنگ سفیدی که به زردی زند. و اطلاق آن بر رنگ معشوق نه به اعتبار زردی است...
-
بی بی طلایی
لغتنامه دهخدا
بی بی طلایی . [ طَ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
جستوجو در متن
-
سینه کفتری
لغتنامه دهخدا
سینه کفتری . [ ن َ / ن ِ ک َ ت َ ] (ص نسبی مرکب ) در تداول عامیانه ، رنگی مرکب از کبود و سرخ ،سبز طلایی ، بنفش طلایی ، بنفش سیر که به طلایی زند. به رنگ سینه ٔ کبوتر. (یادداشت بخط مؤلف ). || در تداول کسی که دارای سینه ٔ فراخ و برجسته باشد.
-
کله اردکی
لغتنامه دهخدا
کله اردکی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِاُ دَ ] (ص نسبی مرکب ) (در تداول عامه ) برنگ سبز طلایی . برنگ بنفش طلایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گل اشرفی
لغتنامه دهخدا
گل اشرفی . [ گ ُ ل ِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یک قسم گل طلایی رنگ . (ناظم الاطباء).
-
کتانی
لغتنامه دهخدا
کتانی .[ ] (اِ) نوعی از زردآلو. (آنندراج ) : از رنگ طلایی کتانی پیراهن مه کند کتانی . محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
اکبری
لغتنامه دهخدا
اکبری . [ اَ ب َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به اکبر. (یادداشت مؤلف ). || یک قسم پول طلایی در هندوستان . (از ناظم الاطباء).
-
کاکل زری
لغتنامه دهخدا
کاکل زری . [ ک ُ زَ ] (ص مرکب ) پسری که موی سرش طلایی باشد. || تعبیری تحسین آمیز پسر خردسال زیبا و تندرست را.
-
گیس گلابتون
لغتنامه دهخدا
گیس گلابتون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) دارای گیسویی چون گلابتون . دارای گیسویی چون تارهای زر. مو بور. موطلایی . دختری که گیس گلابتون دارد. طلایی گیسوان . (از یادداشت مؤلف ).
-
زروار
لغتنامه دهخدا
زروار. [ زَ ] (ص مرکب ) مانند زر. زردرنگ . طلایی . (فرهنگ فارسی معین ). (از: زر، ذهب + وار، پسوند مشابهت و لیاقت ) مساوی زرمانند. مانند ذهب . همچون طلا. رجوع به زر شود.
-
سامن
لغتنامه دهخدا
سامن . [ م َ ] (اِخ ) البرت (1859 - 1900 م .) شاعر فرانسوی متولد در لیل مصنف مرثیه های دلپسند باغ کودکان ، کالسکه ٔ طلایی . و سبک او ارتباط مستقیم با سبک سمبولیست ها دارد.
-
بغطاق
لغتنامه دهخدا
بغطاق . [ ب ُ ] (ع اِ) نوعی زینت طلایی مرواریددوزی و یا مزین بدیگر جواهرات قیمتی که شاهزاده خانمهای مغول بکار میبردند و انتهای آن تا بروی زمین کشیده می شد. (دزی ج 1 ص 101).
-
گل جعفری
لغتنامه دهخدا
گل جعفری . [ گ ُ ل ِ ج َ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی است زردرنگ . (غیاث ) (آنندراج ). یک نوع گل خوشبو و طلایی رنگ . (ناظم الاطباء) : شمع کن این زرد گل جعفری تا چو چراغ از گل خود برخوری . نظامی (مخزن الاسرار چ وحید ص 138).آن رنگ طلایی خط مشکین خ...