کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلاب
لغتنامه دهخدا
طلاب . [ طَل ْ لا ] (ع ص ) بسیار جوینده . بسیار خواهنده . ج ، طلابون . || (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).
-
طلاب
لغتنامه دهخدا
طلاب . [ طِ ] (ع مص ) مطالبه . خواستن حق خود را از کسی . بازجست کردن . (منتهی الارب ). درخواستن چیزی .
-
طلاب
لغتنامه دهخدا
طلاب . [ طُل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ طالب . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
تلعب
لغتنامه دهخدا
تلعب . [ ت َ ل َع ْ ع ُ ] (ع مص ) بسیار بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تلاب
لغتنامه دهخدا
تلاب . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) تالاب و حوض و آب بیرون ریخته شده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طلابون
لغتنامه دهخدا
طلابون . [ طَل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ طَلاّب . (منتهی الارب ). رجوع به طلاب شود.
-
فانکشف
لغتنامه دهخدا
فانکشف . [ فَن ْ ک َ ش َ ف َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) پس معلوم شد. پس آشکار شد. در تداول طلاب علوم دینیه به کار میرفت . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
طلبة
لغتنامه دهخدا
طلبة. [ طِ ب َ ] (ع اِمص ) بازجست . اسم است طلاب را. || (اِ) زن ِ خواسته . معشوقه ٔ مرد. || ام طلبة؛ عقاب . (منتهی الارب ).
-
افطاریه
لغتنامه دهخدا
افطاریه . [ اِ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) عطیه ٔ پادشاهی در ایام رمضان به بعض فقها و طلاب و غیره . افطارانه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به افطارانه شود.
-
بازجست کردن
لغتنامه دهخدا
بازجست کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مطالبه . طِلاب . (منتهی الارب ). || تفحص . تفتیش : چرا کار ارمن فروهشت سست ؟نکرد آن بر و بوم را بازجست .نظامی .
-
جده ٔ بزرگ
لغتنامه دهخدا
جده ٔ بزرگ . [ ج َدْ دَ ی ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار وبحبوحه ٔ شهر و وسط معموره قرار دارد و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
جده ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
جده ٔ کوچک . [ ج َدْ دَ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) مدرسه ٔ.... نام یکی از دو مدرسه ٔ معروف در اصفهان که در بازار در وسط معموره ٔ شهر واقع شده و طلاب علوم دینیه در آن سکونت دارند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 215).
-
طالب علمانه
لغتنامه دهخدا
طالب علمانه . [ ل ِ ب ِ ع ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی مرکب ، ق مرکب ) طلاب . چون طالب علمان : بسته زیر گلو از غالیه تحت الحنکی [ کبک ]پیرهن دارد زین طالب علمانه یکی .منوچهری .