کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفقاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طفقاج
لغتنامه دهخدا
طفقاج . [ طَ ] (اِخ ) ظاهراً نام موضعی به ماوراءالنهر بوده است . در تذکره ٔ تقی الدین و نیز در سه نسخه ٔ سوزنی کهن که نزد من هست این کلمه بصورت فوق آمده است که معلوم میکند شهری از ماوراءالنهر است و شاید مشک خیز نیز بوده است . این لفظ را در معجم البلد...
-
جستوجو در متن
-
طومخاج
لغتنامه دهخدا
طومخاج . (اِخ ) کرسی ملک تاتار در چین . رجوع به طمغاج و طفقاج شود.
-
ابوالمظفر
لغتنامه دهخدا
ابوالمظفر. [ اَ بُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) عمادالدّوله جغراتکین طفقاج بن نصر از حدود 440 تا 460 هَ . ق . رجوع به ابراهیم طفقاج خان و رجوع به آل افراسیاب شود.
-
طمغاچ
لغتنامه دهخدا
طمغاچ . [ طَ ] (اِخ ) نام ولایتی از ترکستان . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : چگل را زلف برطمغاچ بندم طراز شوشتر بر چاچ بندم . نظامی .این کلمه ظاهراً همان طمغاج است یا طفقاج . بدین دو کلمه رجوع شود.
-
طمغاج خان
لغتنامه دهخدا
طمغاج خان . [ طَ ] (اِخ ) بیشتر ملوک ترک معروف به خانیه که پیش از مغول در نواحی ناحیت یا شهر طمغاج سلطنت داشته اند ملقب به طمغاج خان باشند. شاید طمغاج خان بمعنی خان طمغاج باشد مانند بخاراخداه و امثال آن در فارسی . بگفته ٔ صاحب برهان و آنندراج و اسدی ...
-
تنکت
لغتنامه دهخدا
تنکت . [ ت ِ ک ِ / ت ُ ک َ / ت َ ک ُ] (اِخ ) قصبه ایست که مابین کولاب و حصار واقع است . (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(از ناظم الاطباء). از بلاد ترکستان . (انجمن آرا). شهری است از شهرهای شاش (چاچ ) وراء سیحون . (از معجم البلد...
-
طمغاج
لغتنامه دهخدا
طمغاج . [ طَ ] (اِخ ) حقیقت مسمای این کلمه به نحو یقین معین نشد ولی بطور تقریب معلوم است که طمغاج نام ناحیه یا شهری بوده در اقصی ترکستان شرقی در حدود چین یا در داخلی ِ چین شمالی : خود دل و طبع او ز سیم و شکرکان طمغاج و باغ شوشتر است . خاقانی .صاحب کت...
-
گیسو
لغتنامه دهخدا
گیسو. (اِ)گیس . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ). صاحب آنندراج گوید: گیسو موی درازی که از دو جانب سر کشیده باشد و این غیر از زلف است . و همین معنی را غیاث اللغات از همین مؤلف نقل کرده است . ولی ظاهراً گیس و گیسو بر موی بلند سر اطلاق شود. و اختصاص به...
-
شهپر
لغتنامه دهخدا
شهپر. [ ش َ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه پر. پر اولین بال جانوران پرنده را گویند. (برهان ) (از آنندراج ). قادمه . (دهار). پیش بال : ببریده در آشیان تقدیس وصف تو ز جبرئیل شهپر. ناصرخسرو.آن همائی را که سوی جد او بازو زدی عنبرین گیسوی او بازوش را شهپر سزد....